آسیب شناسی آموزش و کاربست روان شناسی در ایران
نویسنده :دکتر علی صاحبی
متخصص در روانشناسی بالینی
عضو ارشد هیئت علمی مؤسسه واقعیت درمانی ویلیام گلسر، تیرماه 1390
امروزه آموزش روانشناسی به عنوان یک رشته علمی در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی ایران رواج و گسترش زیادی یافته است. همه ساله تعداد زیادی دانشجو در مقاطع مختلف کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا در گرایشهای مختلف روانشناسی مشغول به تحصیل میشوند. از آن میان تعداد زیادی فارغالتحصیل شده و در مراکز ارائه خدمات روانشناسی مشغول به کار میشوند. ارائه خدمات روانشناختی توسط دانشآموختگانِ مقاطع مختلف رشتههای گوناگون روانشناسی توسط مراجع رسمی و اداری ایران از جمله انجمنهای روانشناسی، سازمان نظام روانشناسی، وزارتخانههای بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، علوم، تحقیقات و فناوری و بهزیستی نیز موضوعی کاملاً پذیرفته شده است. جامعۀ نیازمند ایران نیز به دانشآموختگان این رشته و مراکز ارائه خدمات روانشناسی اقبال خوبی نشان داده و میدهند و برای دریافت خدمات روانشناختی به این دانشآموختگان با اطمینان و اعتماد و از سر نیاز به وفور مراجعه میکنند.
اما پرسش مهمی که سازمانهای مربوط به ارائه خدمات روانشناسی با آن روبرو بوده و باید در پی پاسخگویی به آن باشند میزان صحت و اعتبار این خدمات ارائه شده توسط دانشآموختگان روانشناسی است. برای پاسخگویی به پرسش اعتبار و صحت و دقّت خدمات، نیازمند بررسی دو قلمرو مهم این رشته هستیم:
قلمرو اول: قلمرو آموزش دانش و مهارت روانشناسی، یعنی دانشگاهها و سر فصل دروس این رشته و بررسی میزان دانش و مهارت افزایی مراکز آموزش.
نظارت بر چگونگی ارائه خدمات روانشناسی توسط روانشناسان.
قلمرو دوم: گسترۀ فعالیت و فلسفۀ وجودی نظام روانشناسی است که نویسنده قصد دارد در این نوشته به آن بپردازد. بررسی قلمرو اول جا و فرصت دیگری میطلبد که در آینده تلاش میکنیم به آن نیز بپردازیم ولی در یک بررسی کلی میتوان چنین استنباط کرد و با اغماض پذیرفت که زیر ساختهای آموزش روانشناسی علمی و کاربردی در دانشگاههای کشور کم و بیش از صلاحیتهای لازم برخوردار است و اساتید و روانشناسان خُبره به آموزش و پرورش متخصصین روانشناسی مشغولند. برنامههای تحصیلات تکمیلی نیز با نظارت وزارتخانههای مربوطه و با در نظر گرفتن معیارهای علمی و صلاحیتهای علمی در بسیاری از دانشگاهها اجرا میشوند. طبیعتاً مفروضۀ اصلی گروههای آموزشیِ دانشکدهها و مراکز علمی و همچنین دانشآموختگان روانشناسی این است که پس از اتمام تحصیلات، فرد فارغالتحصیل شده از رشته روانشناسی برای ارائه خدمات روانشناسی به مراجعین از صلاحیت علمی و عملی لازم برخوردار است.
به نظر من «پاشنه آشیل» آموزش و کاربست روانشناسی در ایران عدم وجود «فرایند سوپرویژن» و نظارت و هدایت بالینی در طی تحصیل و پس از اتمام تحصیل و ضمن خدمت، برای کسب و حفظ صلاحیت عملی- و نه صرفاً نظری و در سطح دانش – و اطمینان از صحت و دقّت به کارگیری روشهای آموخته شده و نظارت بر عملکرد روانشناسی در فرایند کار با مراجع و راهنمایی، هدایت و حمایت و پشتیبانی او برای انجام بهینۀ کار (مشاوره – مداخله – درمان) است. مداخله و درمانی که منطبق بر اصول و استاندارهای دانش و حرفۀ روانشناسی باشد.
کم و بیش تمام فارغالتحصیلانی که در گسترۀ ارائه خدمات روانشناسی اشتغال مییابند در فرایند ارائۀ خدمات بالینی در رابطه با موضوع خاص یا مراجع معیّنی با مشکلات یا چالشهای علمی و عملی، قانونی، اداری، اخلاقی و … روبرو میشوند. در چنین شرایطی چه کسی میتواند به او کمک کند؟
او به چه کسی میتواند مراجعه کند؟
چه مرجع موثقی در اختیار او است که بتواند شیوۀ کار خود را با او در میان بگذارد؟
در شرایط دشوار از همفکریهای چه کسی میتواند بهره ببرد؟
وقتی کارش با یک مراجعه به پیش نمیرود یا با یک مراجعه یا موضوع چالشانگیز روبرو است و آموختههایش پاسخگوی مشکل نیست، از تجارب و ذکاوت بالینی چه کسی میتواند استفاده کند؟
اگر روانشناس جوان و کمتجربه ما بخواهد صحت و اعتبار کارش را با کسی در میان بگذارد و از خدمات خود کسب اطمینان کند چه مرجعی را در اختیار دارد؟
در جوامعی که روانشناسی با عنوان یک حرفۀ جدی فعالیت میکند، نظامهای روانشناسی با تعبیۀ «فرایند سوپرویژن» و معرفی آن به اعضای خود، از آنها میخواهند که با یک استاد راهنما یا سوپروایزر عملی که در حوزۀ فعالیّت و گرایش بالینی او صاحب صلاحیت بوده است مذاکره کرده و طبق قرارداد و توافق طرفین از راهنمایی و نظارت او به طور منظم – جلسات رسمی 60 تا 90 دقیقهای- در هر ماه یا دو ماه یکبار برخوردار شود.
سوپرویژن ضمن خدمت اساساً یکی از مهمترین مفاهیم و فرایندهای نظام روانشناسی اکثر جوامع پیشرفته است. بدون برخورداری از حمایت و پشتیبانی و نظارت یک استاد راهنمای خبره و صاحب صلاحیت نمیتوان خدمات روانشناسی معتبر و دقیق ارائه کرد.
ذکر این نکته ضروری است که اساتید راهنمای عملی یا سوپروایزرهای بالینی با اساتید راهنمای دانشگاهی و مدرسین روانشناسی متفاوتند و در نظامهای روانشناسی نیز اساتید دانشگاهها و مدرسین روانشناسی صرفاً به واسطه این که دروس روانشناسی را تدریس میکنند به عنوان سوپروایزر عملی صاحب صلاحیت شناخته نمیشوند. معیار اصلی برای استاد راهنمای عملی، تخصص در گرایش مورد ادعا، کار حرفهای و بالینی منظم با مراجع در کلینیک، تجربه کاری و گذراندن دورههای تخصصی سوپروایزری زیر نظر نظام روانشناسی جهت آشنایی با معیارها و مقررات نظام است که هر روانشناسی میتواند آنها را کسب کرده و نیازی ندارد که استاد یا مدرس دانشگاه باشد.
به زعم اینجانب در روانشناسی ایران مفهوم کلیدی «سوپرویژن در ضمن خدمت» اساساً مغفول مانده است و به جنبه صلاحیت عملی ـ و نه صرفاً شایستگی علمی و دانش ـ کسانی که قرار است به مراجعین خدمات بالینی بدهند و حمایت و پشتیبانی لجستیک آنها توجهی نمیشود.
از این منظر، خدمات روانشناسی به طور کلی و آموزش روانشناسی به طور خاص، در ایران بسیار آسیبپذیر بوده و هست. توجه به سوپرویژن به عنوان یک عامل مهم و حیاتی برای ایجاد و حفظ صلاحیت و شایستگی رشتۀ علمی روانشناسی و اعتباربخشی به خدمات روانشناسی ضرورتی است که نظام روانشناسی به عنوان متوّلی رسمی و قانونی این رشته در ایران باید به طور جدی مدنظر قرار دهد و به پرسشهای زیر بیاندیشد.
چگونه متوجه شویم که خدمات روانشناسی طبق اصول و استانداردهای آموزش داده شده ارائه میشوند؟
اعضای نظام به هنگام رویارویی با چالشهای علمی و عملی در فرایند کار با مراجع از چه کسی میتوانند کمک و راهنمایی دریافت کنند؟
صلاحیت عملی آن فرد را چه کسی یا نهادی تأیید نموده است؟
انتقال تجربۀ حرفهای و عملی از اساتید خبره و روانشناسان مجرّب در حوزههای اختصاصی مثل وسواس، اختلالات شخصیت، اختلالات جنسی، مشاوره زناشویی و … چگونه و تحت چه سیستمی به نسلهای بعدی منتقل میشود؟
خود روانشناسان و مشاوران برای دریافت حمایت حرفهای- شخصی و عاطفی از چه منابعی میتوانند بهره جویند؟
پاسخ تمامی این پرسشها را شاید بتوان در ایجاد نظام سوپرویژن به عنوان یک مؤلفۀ رسمی و قانونی ارائۀ خدمات روانشناسی و مشاوره جستجو کرد، چیزی که در جهان روانشناسی کاربردی اتفاق افتاده است و همچنان ادامه دارد.
در خصوص اصول و بنیادهای سوپرویژن، فرایند و روشهای آن و به ویژه ضرورت سوپرویژنهای فردی و گروهی در شمارههای بعدی توضیح خواهم داد تا شاید چارچوبی مشخص از چگونگی بکارگیری سوپرویژن فردی و گروهی در محیطهای بالینی به دست دهیم. در اینجا یادآوری گامهای زیر شاید بتواند راهگشای شروع این مهم باشد. از این رو پیشنهاد میکنم:
نظام روانشناسی و مشاوره ایران، سوپرویژن ضمن خدمت را به عنوان معیاری اصلی برای تجدید پروانه و عضویت اعضاء در برنامۀ خود لحاظ کند.
از روانشناسان مجرّب در هر گرایش و رویکرد خواسته شود که در صورت تمایل به انجام فعالیت به عنوان «سوپروایزر» عملی مورد تأیید نظام روانشناسی، حوزههایی که در آن تجربه و تخصص دارند را مشخص نموده و تقاضای عضویت در لیست سوپروایزرهای نظام نمایند.
داوطلبین صاحب صلاحیت و تجربه به دقت شناسایی شده و برای دریافت گواهینامه رسمی سوپروایزری به کارگاههای سوپرویژن را زیر نظر نظام بگذرانند.
نظام، فهرست اساتید راهنما یا سوپروایزرهای صاحب صلاحیت را از طریق سایت اینترنتی خود در اختیار تمام روانشناسان قرار دهد.
نظام روانشناسی فرمهای خاص سوپرویژن را تهیه نموده و تمام اعضاء خود را موظف نماید که هر ساله باید این فرمها را که کیفیت و چگونگی دریافت سوپرویژن آنها را نشان میدهد به نظام تحویل دهند تا بتوانند عضویت خود را تجدید نمایند.
نظام کارگاههای تخصصی سوپرویژن را برای سوپروایزرهای بالقوه و روانشناسان مجربی که خواهان همکاری در این قلمرو هستند تدارک ببیند.
در شماره بعدی فرایند و ساختار سوپرویژنهای فردی و گروهی را به تفصیل توضیح خواهم داد.
منبع : شانزدهمین خبرنامه الکترونیکی انجمن روانشناسی ایران