اصول و روشهای مداخله روانی در بحران حوادث
گردآوری و تلخیص:پگاه لوینه نسب
دانشجوی کارشناسی روانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد دزفول
ماهیت بحران:
بحران ابعاد گوناگونی دارد و بر این اساس تعاریف متعددی از آن به عمل آمده است. در یک جا بر فرآیند شکلگیری بحران تأکید شده است. از این منظر بحران شدت و اوج استرس است. خاصیت تراکمی استرس موجب میشود که با گذشت زمان، استرسهای متراکم شده تبدیل به بحران شوند، از دیدگاهی دیگر بحران عبارت است از: نقطه اوج و برگشت، لحظه تصمیمگیری، زمان مشکل یا خطر، از این منظر بحران وضعیتی اضطراری، تهدید به خطر و نیاز به اقدام سریع را منعکس میکند. در جایی دیگر بحران به حالت و شرایطی گفته می شود که باعث نابسامانی در اهداف و روال زندگی میگردد. در دیدگاهی دیگر، بحران ادامه طبیعی وضعیتی است که حل نشده و به نقطهای رسیده است که بایستی یا از آن گذشت و یا از آن برگشت. گذر از بحران در گرو حل مسالمتآمیز بحران و برگشت به دنبال به کارگیری آخرین حربههای ناموفق است. در بحران دو نیرو درگیر هستند. نیروی اول در جهت رشد فرد و نیروی دوم به سوی سقوط و انحطاط میباشد. به خاطر همین شرایط است که عموماً افراد آسیبدیده از بحران دچار تعارض در اهداف و تصمیمگیریها میباشند.
ویژگیهای بحران ناشی از حوادث
بحران ناشی از حوادث دارای ویژگیهای زیر است:
الف) انواع مختلف:
حوادث شامل: سوانح، بلایای طبیعی و جنگ است. بحران سوانح به مجموعهای از علایم روانشناختی گفته میشود که به دنبال آسیبهای بدنی و احتمال وقوع مرگ ایجاد میشود. بحران سوانح میتواند به سادگی سقوط از بلندی تا حادثه رانندگی منجر به آسیب ها و صدمات جسمانی شدید همچون شکستگی استخوان، آسیب مغزی و قطع نخاع باشد. قتل و جنایت نیز از جمله سوانح محسوب میشوند. بلایای طبیعی شامل: زلزله، طوفان، گردباد، آتشفشان، آتش سوزی، سیل، رانش زمین، سقوط سنگ آسمانی و رعد و برق میباشد. ویژگی اصلی بلایای طبیعی عدم توانایی کنترل از سوی شخص در معرض حادثه است. بنابراین، موجب فشار روانی شدید میشود. نوع سوم از حوادث جنگ است. جنگ موجب ترس و اضطراب صحنه جنگ، اسارت، مرگ دوست و هم رزم، جراحت، خستگی رزم و جدایی میشود.
ب) فقدان:
فقدان، ویژگی اصلی بحران ناشی از حوادث است. از دست رفتگی، داغدیدگی، بیکاری، فاجعه، زندانی شدن، مهاجرت، بستری شدن خود یا عزیز، خودکشی، از دست دادن سلامتی، از دست دادن عضوی از بدن و از دست دادن اموال و مایملک از جمله موارد فقدان در اثر حوادث است. عموماً فقدان یا از دست دادنها موجبات یأس، ناامیدی و افسردگی میشود.
ج)غافلگیری:
عدم پیشبینی و ایجاد آمادگی در اغلب حوادث وجود دارد. ناتوانی فرد در کنترل حادثه، موجب افزایش شدت استرسپذیری میشود. غافلگیری با زمان ارتباط دارد و میتواند یکی از ملاکهای تشخیص شدت بحران باشد. بر اساس همین ویژگی است که شیوههای مداخلهای در بحران ناشی از حوادث متفاوت با سایر بحرانها است.
علایم روانشناختی افراد دچار بحران
تمامی کسانی که در معرض بحران آسیبزا (حادثه) قرار میگیرند به درجاتی از آن متأثر میشوند. تأثیرات ناشی از بحران حادثه در برخی از افراد به سرعت حل و فصل میشود و افراد دچار حوادث مصائب سازگاری مجدد به دست میآورند و به طور معمول حداقل یک سوم آنها دچار حالاتی میشوند که اصطلاحاً سندرم بلا گفته میشود. مطالعات روانشناختی در خصوص افراد دچار حادثه که زنده ماندهاند، نشان داده است که عموماً همه یا بعضی از علایم زیر در آنها وجود داشته است:
1- علایم فشار روانی و فیزیولوژیکی از قبیل: ترس، هراس، تنش.
2- کرختی روانشناختی از قبیل: تجربه حالت از هم گسستگی و پریشانی، احساس بی کفایتی و درماندگی.
3- اضطراب که جزء بنیادین بحران است.
4- اختلال در تفکر
5- انزوا طلبی و اشتغال ذهنی
انکار واقعیات ، اجتناب از تفکر یا تکلم درباره بحران، حقیقت گریزی، بی توجهی و بی قیدی نسبت به امورات شخصی و زندگی و پناه بردن به رویا و تخیل.
6- افسردگی
چنانچه بحران حل و فصل نشود واکنش های غصه، غم، ناکامی به اختلال افسردگی تبدیل میشود. اختلال خواب، اختلال خوردن، افکار مربوط به خودکشی، تجسم غیرارادی حادثه واقع شده یا وقوع مجدد آسیب، گریه های غیر ارادی از جمله: علایم افسردگی ناشی از بحران حوادث است.
7- تغییرات اساسی زندگی
هرچند بحران هایی که به خوبی حل و فصل میشوند پتانسیل های بالقوه رشد را به حرکت درآورده و موجب پویایی و تغییر مثبت در زندگی میشوند، بحران های حل و فصل نشده آسیب دراز مدتی را در رفتار فرد و زندگی آینده او ایجاد میکنند. افراد دچار بحران حوادث انزوای اجتماعی را در پیش میگیرند، فعالیتهای لذت بخش را رها میسازند، ممکن است به مناطق جغرافیایی دیگر مهاجرت نمایند، کارآیی قبلی خود را از دست میدهند، به دنبال یافتن معنای زندگی و اهداف جدید برای زندگیشان میباشند و در مجموع روال عادی زندگی افراد تغییر مییابد.
عوامل مرتبط با میزان آسیب روانی بحران
هرچند تمام افرادی که در معرض حوادث بحرانی قرار میگیرند به درجاتی از آن متأثر می شوند و به خاطر همین علایم اولیه بحران حوادث همچون سردرگمی، تنش، هراس و اضطراب همگانی است ولی همه آنها دچار اختلال نمیشوند. بررسی ها نشان داده است که برخی افراد نسبت به برخی دیگر آسیب پذیر هستند. میزان آسیب پذیری به عواملی بستگی دارد که عمدهترین آنها عبارتند از:
الف)چگونگی تجربه حادثه
تجربه حادثه که با میزان ترومای حادثه ارتباط دارد عبارتند از:
1- در معرض آسیب بودن
یعنی افراد نزدیک به حادثه و نیز آنهایی که مدت زمان بیشتری در معرض حادثه بودند ممکن است دچار آسیب روانی شوند
2- ارتباط با قربانیان حادثه
به این معنی که میزان و کیفیت رابطه افراد با قربانیان حادثه یکی از مهمترین عامل مرتبط با آسیب روانی است. کسانی که عزیزان و نزدیکان خود را از دست دادهاند، احتمال ابتلا به ترومای حادثه را به میزان بیشتری دارند.
3- شدت درماندگی
نوع پاسخهای فوری افراد نسبت به حادثه بسیار مهم است
4- تهدید ادراک شده
به این معنی که فکر و عقیده ذهنی فرد در زمینه حادثه آسیبزا میتواند بسیار مهمتر از خود حادثه باشد.
ب) آسیبپذیری شخصی
آسیبپذیری شخصی هم شامل عوامل بیرونی از قبیل: منابع خانوادگی و اجتماعی و هم عوامل روانی همچون سلامت روانی و سطح رشدی است. که به هرکدام از موارد به طور مختصر اشاره میشود:
1- عوامل خانوادگی: به این معنی که اعضای خانوادهها، خانواده ناکارآمد، افراد دارای تاریخچه خانوادگی ابتلا به بیماری روانی به ویژه اختلالات PTSD یا ASD بیشتر از سایرین قربانی آسیب روانی میشوند.
2- عوامل اجتماعی: عواملی از قبیل از دست دادن دوستان نزدیک، نداشتن منابع حمایت اجتماعی، و کسانی که به جای خانواده در مؤسسات اجتماعی از قبیل: پرورشگاهها، بیمارستانها، آسایشگاهها و زندانها و مؤسسات شبانهروزی زندگی میکنند، بیشتر دچار آسیب روانی ناشی از حادثه میشوند
3- وضع بهداشت روانی: کسانی که سابقه قبلی اختلال و بیماری روانی دارند احتمال بیشتری دارد که دچار ترومای روانی حادثه و درماندگی و اختلال ناشی از آن شوند
4- سطح رشدی: هرچند ناپختگی در رشد ذهنی و عقلی ممکن است از ابتلاء به اختلال آسیب روانی حادثه حفاظت و پیشگیری کند. آنچنان که در بین کودکان اینگونه است و آنها بدلیل عدم درک هراس واقعی حادثه کمتر دچار آسیب میشوند، ولی وقتی یک حادثه آسیب زا توسط افراد پخته و رشد یافته به عنوان یک مرحله گذر و عبور در زندگی قضاوت میشود. میزان شدت آسیب در بین آنان را کاهش میدهد. در حوادث و خطرات بزرگ از جمله: زلزله، سیل، آتشفشانی و جنگ ممکن است میزان آسیب روانی بالاییدر پی داشته باشند. در این موارد، بایستی افراد دچار آسیب روانی شناسایی شده و برای ارایه خدمات مشاوره و رواندرمانی ارجاع شوند. غربالگری و طبقه بندی آسیب دیدگان ، نحوه اعمال مداخلات روانی در بحران را تسهیل میکند.
اصول مداخله در بحران
اصول مداخله تأمینکننده فضای لازم برای انجام روش های مداخله است. نبود یا بی توجهی به اصول مداخله در بحران، به کارگیری هر فنونی را بیاثر و حتی آسیب زا میکند. در شرایط بحرانی که آسیب دیدگان نسبت به محرکات جزیی نیز حساس هستند، بیتوجهی به اصول مداخله میتواند تلاش های متخصصان را هدر داده، یاوران را مأیوس و ناکام گذارد. بر این اساس اصول مداخله به شرح زیر مطرح میشود
1- در تمامی مداخله های بهداشت روانی حوادث هدف باید انسانی، شایسته و دلسوزانه باشد
2- در برنامه ریزی برای مداخله در بحران ها توجه به سه عنصر فوریت، مجاورت و انتظار مهم است. عنصر فوریت بر زمان تأکید دارد. هرچه مداخلات از نظر زمانی نزدیک به حادثه باشد، اثربخشی بیشتری دارد. عنصر مجاورت ارایه خدمات در نزدیکی حادثه را مطرح میکند. بهتر است به جز موارد ضروری سایر بازماندگان در محل حادثه یا در مجاورت محل مورد رسیدگی قرار گیرد. عنصر انتظارات توجه به نیازها و لحاظ کردن اولویت های مورد انتظار بازماندگان را یادآوری میکند زمان شروع مداخله در بحران خیلی مهم است. ثمربخشی خدمات روانشناختی در بحران در صورت نزدیکی زمانی و مکانی با حادثه تروماتیک افزایش مییابد. بنابراین، اورژانسی تلقی شدن خدمات روانشناختی در حوادث بحرانی امر مسلّمی است.
3- مکانیسم های طبیعی بهبودی پس از حوادث بحرانی تلاش به منظور بازگشت به شرایط قبلی است نه تداوم آسیب شناختی روانی. با وجود اینکه علایم مرضی ترس، اضطراب، تجربه مجدد، اجتناب شدید و علایم تحریک پذیری شدید در بین عده زیادی از حادثه دیدگان ملاحظه می شود، ولی به تدریج و به مرور زمان این علایم کاهش مییابد.
4- افراد بازمانده باید به استفاده از مکانیسم حمایت های طبیعی تشویق شوند. آن ها باید تشویق شوند تا با کسانی که احساس راحتی میکنند همچون دوستان، خانواده، همکاران و همتاهای خودشان صحبت کنند و روشهای غیربالینی (حمایتهای طبیعی) را بیشتر دنبال کنند.
5- چنانچه کسانی از بازماندگان بخواهند برای دریافت نتیجه سریع در دوره زمانی کوتاه با یک متخصص مشاوره کنند، مناسب ترین پاسخ و واکنش متخصص باید گوش دادن فعال و حمایت آمیز، عدم وارسی جزئیات و ارایه پاسخ های عاطفی باشد. همچنین باید به فرد اجازه داد تا آنچه را که دوست دارد و گفتن آن موجب آرامش اوست بگوید. در این که چه مطلبی را چگونه بگوید بر او فشار وارد نسازید.
6- چنانچه افرادی شناسایی شوند و یا خودشان ابراز کنند که نیاز به کمک متخصص دارند باید از ارتباط یک جلسه ای پرهیز کرد در چنین مواردی افراد بازمانده باید در برنامه مداخله ای باید بیش از 2تا3 جلسه ملاقات در طول 2تا6 هفته قرار گیرند
7- آسیب فعلی ممکن است، خاطراتی را تحریک کند و یا علایمی را تشدید نماید که با تجارب آسیبزای قبلی ارتباط دارد. در چنین شرایطی برخی از بازماندگان احساس خواهند کرد که زخم کهنهشان باز شده است. چنین شرایطی باید بهنجار تلقی شود. زیرا احتمال بیشتری وجود دارد که به مرور زمان کاهش یابد. در چنین شرایطی به ویژه وقتی علایم باگذشت زمان بهبود نیافت، می توان از افراد خواست و آنها را تشویق کرد تا تدابیر مؤثری که در شرایط قبلی اتخاذ کرده بودند مجدداً به کار گیرند.
8- متخصصین باید از طرح های درمانی که مبتنی بر مداخلههای گروهی در بحران است، غافل نشود. سعی شود، بیشتر روشهای درمانی به کارگرفته شده درمانهای گروهی باشد
9- یافتههای پژوهشی نشان میدهد که نباید از فنون و تکنیکهای مداخله در بحران خودمحورانه (غیراستاندارد) استفاده کرد. باید از به کارگیری این فنون بر روی بیمارانی که حداقل آسیب از بحران را دارند، احتیاط کرد. همچنین باید از به کارگیری روی کسانی که آسیب جسمانی دارند، نیز با احتیاط عمل کرد. روشهای روانشناختی مداخله در بحران مناسبترین روشهایی هستند که برای بحرانهای واقعی کاربرد دارند و این روش ها مطمئناً نمیتواند و نباید جایگزین روان درمانی، روانپزشکی و داروهای ضد درد یا توان بخشی روانی شوند.
10- در تمامی مراحل مداخله باید به فرهنگ بازماندگان توجه و احترام لازم گذاشته شود.
مراحل و روشهای مداخله روانی در بحران
مداخله روانشناختی تقریباً برای تمام افراد در معرض بحران لازم است. تحقیقات متعددی، سودمندی این مداخلات را نشان داده است. همچنین دیده شده که هر چقدر ارایه خدمات درمانی برای آسیبدیدگان مطابق زمان باشد، مراحل اثرگذاری آن بیشتر است. در مداخله و کمک به افراد دچار بحران میتوان چهار مرحله کلی را شناسایی کرد.
الف)تسکین
در این مرحله، شدت بحران شرایط حمایت و کمک، امکانات و فرصتهای تغییر، انواع روش های درمانی و احتمال خطرات ممکن برای مراجع بررسی و ارزیابی می شوند. در این مرحله روش های مشاوره و روان درمانی متمرکز بر فنون تسکین است. تماس جسمانی، انبساط عضلانی و تنفس عمیق از جمله فنون تسکین است. تکرار ذکر، تنفس عمیق، تنفس و تنفس مجدد و دراز کشیدن نیز از روش های رایج در به کارگیری فنون تسکین است. این روش ها موجب آرمیدگی و کاهش فعالیت سیستم عصبی سمپاتیک و افزایش فعالیت سیستم عصبی پاراسمپاتیک و به دنبال آن کاهش علایم نفس نفس زدن، ضربان قلب، فشارخون، تعریق، تغییر الگوی امواج مغزی و کاهش علایم هراس می شود. در استفاده از فنون تسکین باید دقت شود و به کارگیری آن مطابق سن، جنس و ارزش های فرهنگی جوامع باشد.
ب)حمایت
در این مرحله باید با توجه به شرایط و امکانات موجود درباره کمک های لازم تصمیمگیری شود. همچنین باید منابع موجود از قبیل: دوستان، حمایتهای اجتماعی و توانمندیهای خود مراجع بررسی و تقویت شوند. فنون مورد استفاده در این مرحله فنون حمایتی است. به کارگیری روشهای خودشفادهندگی روحانی، کمک به طی شدن فرآیند سوگ و ماتم، حمایت غیر مستقیم، ایجاد امید و اطمینان دادن موجب میشود تا افراد دچار بحران تخلیه هیجانی شوند، احساس امنیت نمایند و قوت قلب بگیرند، از احساس تنهایی خارج شوند و روحیهشان افزایش یابد. نیروهای روانی و جسمانیشان فعال شود و نسبت به توانایی خود در گذر از بحران مطمئن شوند. چنانچه این مرحله به خوبی انجام شود بحران استرس در فرد مهار شده و تحت کنترل در میآید.
ج)جهت دهی
این مرحله، مبادرت به عمل است. عمده اهداف این مرحله رها سازی هیجانی، تسکین، فعال سازی و ارتقاء مهارت های سازگاری است. افراد بحران زده با مبادرت به عمل قدم در راه رفع حالت بحران و حصول مجدد تعادل برمی دارند. در اینجا درمانگر باید مهارتهای سازگاری مراجع را برانگیزاند. افراد دچار بحران که با فقدان مواجه شده اند، ممکن است دچار اختلال در ادراک شده و احساس کنند که در بن بست قرار دارند و راهی جز روشهای غیر منطقی نیست. بناراین، در این مرحله روش درمان کمک به افزایش راههای ممکن برای مراجع و پرهیز از به کارگیری راه حلهای غیرمنطقی میباشد. آموزش روشهای سازگاری و روابط اجتماعی و کمک به مراجع برای اشتغال و ادامه تحصیل و تدوین برنامه روزانه زندگی و شروع مجدد آنها در این مرحله صورت میگیرد.
ج)جهتگیری مجدد
در این مرحه اهداف زندگی مراجعین بازبینی، اهداف جدید ترسیم و شیوههای نیل به آنها تعیین میشود. در این مرحله هدف درمان، به حرکت درآوردن نیروی بالقوه بحران برای رشد و پویایی مراجع است. این مرحله شروع جهتگیری جدید در زندگی است. ارزش بحران وقتی آشکار میشود که شخص آماده رسیدن به مراحل بالاتر خودشکوفایی و تعادل باشد. این آمادهسازی با استفاده از روشهای امیدوارسازی، شناخت و اعتقاد به تحمل رنج و اعتقاد و پیوند با خالق و سرنوشت و بالاخره پیداکردن یک معنا برای ادامه حیات امکانپذیر میشود. روشهای قابل استفاده در این مرحله به روشهای نوسازی و رشد معروفاند. فنون مرکزیت دادن، تحلیل توانمندی، بمباران نقاط قوت، مرور تجارب رشد در این روش مورد استفاده قرار می گیرند. در این مرحله از فنونی همچون فنون مواجه، آگاهی حسی، گشتالت درمانی، معنادرمانی، تعلیم ارتباط، هنرهای خلاق، افزایش تجارب جدید و تقویت معنوی نیز استفاده می شود. به کارگیری این فنون موجب رهاسازی توانمندی ها و قابلیت های فرد، تسهیل خودآگاهی، افزایش خودشناسی، جهت گیری جدید مذهبی و معنوی میشود.
نتیجه گیری
بحرانهای ناشی از حوادث از یک سو مستعد ایجاد آسیبهای روانی و از سوی دیگر نیروی بالقوه رشد را به همراه دارند. در یک بحران مداخله مناسب از یک سو بر پیشگیری از علایم فوری یا دراز مدت اختلالات روانی منجر میشود و از سویی دیگر موجبات شکوفایی و رشد فردی را فراهم میآورد. به دلایلی چند ضرورت دارد روش ها و فنون روانشناختی مداخله در بحران های ناشی از حوادث تدوین و ارایه شود: اولاً کشور ما (ایران) به دلایلی یکی از کشورهای حادثهخیز است، جنگ ، سیل و زلزله چند نمونه از حوادثی است که تمامی مردم ایران با آن آشنا هستند و همه ساله افراد زیادی تحت تأثیر این حوادث دچار آسیب به ویژه آسیب روانی میشوند که نیاز به مداخلات روانشناختی دارند. ثانیاً حل بحران در صحنه حادثه در 24ساعت اول حادثه هم سهل و راحت بوده و هم از نظر وقت و هزینه باصرفهتر است. بنابراین، شناخت و تدوین استراتژیها و روشهایی که بتواند در صحنه بحران به کنترل و رفع بحران بپردازد، مهم و اساسی است. ثالثاً علیرغم اثرات دراز مدت و بسیار نامطلوب بحران بر وضعیت روانی افراد دچار حوادث، هنوز ضرورت مداخلات روانشناختی در حوادث برای جامعه ما شناخته شده نیست. هنوز مداخله در حوادث صرفاً به امداد و نجات فیزیکی و رفع نیازهای فیزیولوژیکی محدود است به گونهای که در جامعه ما امداد مساوی و هم معنی کمک مالی و رفع نیازهای جسمانی تلقی میشود و امدادهای روانی کمتر مورد توجه بوده است، همچنین پیشنهاد میشود که مطالعات روانشناختی در حوادث و بحران ها افزایش یابد زیرا افراد جامعه ما بیش از همه عوامل قربانی حوادث میشوند.
منابع
احمدی خدابخش (1381) آشنایی با بحران های روانشناختی ناشی از جنگ، خلاصه مقالات کنگره سراسری طب نظامی، دانشگاه علوم پزشکی بقیه ا…”عج” ، 1381، صفحات:421-422.
ترورجی،پاول سیمونجی و انرایت. فشار روانی، اضطراب و راه های مقابله با آن، ترجمه عباس بخشی پور و حسن صبوری مقدم، انتشارات آستان قدس رضوی، 1377، صفحات: 137-162.
گلنیس پاری. مقابله با بحران، ترجمه حمید مقدس، نشر بشری، 1373، صفحات: 3-20.
Brock PJ Lazarus & SR. Jimerson (2004). Best Practices in school Crisis prevention and intervention , Bethesda , M.D. National Assocaition of school Psychologists.Bethesda, MD. Arailable: http://www.nasponnline.org/NEAT/Crisis
Linning, L. M., & Kearney, C. A. (2004). Post-Traumatic Stress Disorder in Maltreated Youth: A Study of Diagnostic Comorbidity and Child Factors. Journal of Interpersonal Violence, 19(10), 1087-1101. https://doi.org/10.1177/0886260504269097 .
Tschacher W, Jacobshagen N. Analysis of crisis intervention processes. Crisis. 2002;23(2):59-67. doi: 10.1027//0227-5910.23.2.59. PMID: 12500890.