ریشههای خشونت و راهکارهای مداخلهای مناسب
دکتر حسام شاهمرادی
دکتری تخصصی روانشناسی بالینی
امروزه در جهانی زیست میکنیم که متأسفانه مملو از خشونت و رفتارهای افراطگری است. خشونت با همه اقسام پنهان و آشکارش، فردی و خانگی و اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و نظامی، در همه ادیان منحوس شمرده شده است به ویژه که در حکمت اسلامی به عنوان یک رذیلت معرفی شده است. ملامهدی نراقی در جامعالسعادات از خشونت رفتاری به عنوان رذیلت اخلاقی یاد میکند و اخوان الصفا، خشونت را به عنوان رذیلت فلسفی معرفی میکند.
ولی آنچه که مشخص است ملاک دقیقی برای سنجش خشونت وجود ندارد، با این وجود تلاشهای بسیاری شده است از جمله تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر و دو کنوانسیون بینالمللی مدنی- سیاسی و کنوانسیون حقوق بینالملل اقتصاد اجتماعی که به تأیید و تصویب مجالس کشورها رسیده است این موارد ملاکهای اصلی حقوق محسوب میشود و افراط و تفریط در این اعلامیه میتواند ملاک سنجش خشونت باشد. آنچه که در این مبحث مورد بررسی قرار خواهد گرفت ریشههای خشونت بر اساس نظریه نواکا و راهکارهای مداخلهای مناسب در جهت پیشگیری از آن است.
الگوی نواکا در مورد پرخاشگری
نواکا معتقد است که افراد پرخاشگر مشکلاتی در منطبق کردن اهداف چندگانه دارند، پاسخها را به طور نامناسب ارزیابی میکنند و احساس میکنند که اجرای رفتار پرخاشگرانه مؤثر است. آنها پاسخهای پرخاشگرانه را به صورت مطلوب ارزیابی کرده و اخلاقی میدانند (مک گوایر[1]، 2006). نواکا در تبیین خشم، مؤلفههای محیطی و شناختی، یعنی روانشناختی و رفتاری (حرکتی) را مورد توجه قرار میدهد. در الگوی نواکا فرایند تأییدات شناختی بسیار اهمیت دارد و وقایع محیطی به تنهایی برانگیزندهی خشم نیستند، بلکه آنها فقط زمانی خشم را برمیانگیزند که توسط دستگاههای شناختی دریافت شوند و از صافی این دستگاه عبور کنند. در واقع، واحدهای سهگانه شناخت، رفتار و عاطفه و ارتباطات درونی آنها در برانگیختگی خشم ایفای نقش میکنند (مک گوایر، 2006 ).
در الگوی نواکا، خشم به عنوان هیجانی در نظر گرفته میشود که دارای مؤلفههای شناختی و فیزیولوژیکی است. خشم معمولا به وسیله نشانههای محیطی آزاد میشود. بنابراین زمانی که یک نشانه محیطی، فرد را به لحاظ شناختی و جسمانی تحریک کند او خشمگین میشود. تعامل بین نشانههای شناختی و فیزیولوژیکی و عوامل محیطی به نوبه خود منجر به یک تجربه هیجانی میشود که تحت عنوان خشم نامگذاری میشود. این تجربه ذهنی (که ممکن است با عمل خشونتآمیز نسبت به فرد دیگر همراه باشد) با بیانات رفتاری خشم در ارتباط قرار میگیرد (گانون[2]، وارد[3]، بیچ و فیشر[4]، 2007 و مک گوایر، 2006، به نقل از نواکا).
خشم ممکن است به عنوان یک تجربه ذهنی سازگارانه و هیجان پیچیدهای شناخته شود که هم کارکرد مثبت و هم کارکرد منفی دارد. زمانی خشم دارای کارکرد نامناسب است که خارج از کنترل باشد و پاسخی را ایجاد کند که با عامل برانگیزنده خشم تناسب نداشته باشد. در چنین مواقعی ممکن است خشم مشکلات دیگری مانند جرم یا خشونت را ایجاد کند (گانون، وارد، بیچ و فیشر، 2007، مک گوایر، 2006، به نقل از نواکا). در هر حال هنگامی خشم کارکرد بد دارد که تجربه و بیان آن یک تأثیر منفی غالب داشته باشد (گانون، وارد، بیچ و فیشر، 2007).
تجربه خشم میتواند مثبت، سازگارانه، حمایتکننده خود و انرژیدهنده باشد و یا کیفیت حمایتی داشته باشد و به بقاء فرد و گروه کمک کند. رفتار مرتبط با خشم به دامنهای از عوامل فردی شامل ادراکِ برانگیختگی، پردازش شناختی و توانایی فرد برای کنار آمدن با برانگیختگیِ ادراک شده بستگی دارد (گانون، وارد، بیچ و فیشر، 2007).
مؤلفههای الگوی نواکا با عناصر یادگیری شناختی ـ اجتماعی در توازن هستند. ممکن است نقائصی در پردازش اطلاعات اجتماعی افراد از طریق مشاهده و یادگیری رفتار والدین و همسالان و یا تجربه شخصی در موقعیتهای مختلف ایجاد شود که به پرخاشگری میانجامد. گفته میشود که والدین کودکان پرخاشگر، فاقد مهارتهای حل مسأله مورد نیاز در موقعیتهای اجتماعی هستند و از همان مراحل اولیه زندگی به عنوان تقویتکنندهها و الگوهای رفتاری نامناسب تلقی میشوند. پرخاشگری والدین و طرد یا تنبیه در روشهای فرزندپروری به عنوان الگوی پرخاشگرانه وارد خزانه رفتاری شخصی کودک میشوند. آشنایی با نحوه شکلگیری رفتار پرخاشگرانه و چگونگی انتقال آن به زمینههای متفاوت در چگونگی اتخاذ راهبردهای پیشگیرانه بسیار حایز اهمیت است (مک گوایر، 2006).
در الگوی نواکا، طرحوارههای خشم فرد را آماده میکنند که نسبت به محرکهای محیطی پاسخ بدهد و به طور فعال یک درکِ ذهنی منفی از خشم را فعال میکنند. این خشم با مجموعهای از انتظارات همراه میشود. برای بعضی از افراد، طرحوارههای خشم احتمال رفتارهای ضد اجتماعی را افزایش میدهند. طرحوارهها با پردازش اطلاعات اجتماعی همراه میشوند و این امکان را به افراد می دهند که اطلاعات را انبار کرده و همچنین اطلاعات مرتبط با محیط اجتماعی ادراک شده را بازیابی کنند (گانون، وارد، بیچ و فیشر، 2007).
مداخلات مؤثر
در این قسمت به بخشی از راه کارهای کلی که میتوان در حوزه خشونت و پرخاشگری به کار بست اشاره شده است.
استفاده از دیدگاه متخصصان حوزه سلامت روان
بیشک اولین گروه صاحبنظر در زمینه اظهار نظر در مورد خشونت و راه های پیشگیری از آن مربوط به حوزه تخصصی افراد متخصص در حوزه سلامت روان است و در صورت استفاده از نظرات علمی و به روز آن ها در زمینه پیشگیری از خشونت میتوان به جامعهای همراه با صلح و آرامش و کاهش پرخاشگری امید داشت.
پیشگیری از پرخاشگری از طریق آموزش عمومی
یادگیری نحوه زندگی کردن با یکدیگر
از طریق احترام به افرادی با مذاهب، فرهنگها و تمدنهای مختلف می توانیم احترام متقابل را یاد بگیریم. از طریق قرار دادن خود به جای دیگران، میتوانیم همدلی و در نتیجه تعاون و همیاری را تجربه کنیم. احترام گذاشتن و همدلی منجر به افزایش قدرت تحمل و عملکرد افراد مبتنی بر مسئولیت فردی و اجتماعی، باعث ایجاد آرامش درونی، پذیرش صلح و در نهایت پیشگیری از پرخاشگری در سطح جامعه میشود.
پیشگیری از پرخاشگری از طریق آموزش حل مسئله
وقتی اختلافهایی بین ما وجود دارد، میتوانیم از طریق تفسیر عکس العملهای خودمان نسبت به همدیگر درباره فعالیتها نتیجهگیری کنیم و به جای مقصر انگاشتن دیگران، روی اهمیت بررسی راهحلها تاکید کنیم.
در پژوهشی که توسط گوئرا و اسلابی در مورد مهارتهای حل مسئله اجتماعی انجام گرفت، 6 مولفه پردازش حل مسئله اجتماعی شامل جستجوی اطلاعات، تعریف مسئله، انتخاب هدف، ایجاد راهحلهای احتمالی، پیشبینی توالیها و اولویتبندی پاسخها را در نوجوانان پرخاشگر مورد بررسی قرار دادند. نتایج به دست آمده حاکی از این بودند که سطوح بالای پرخاشگری با سطوح پایین مهارتهای حل مسئله اجتماعی همراه است. همچنین افراد پرخاشگر، مسایل اجتماعی را بیشتر از طریق استراتژیهای ناسازگار شامل تعریف مسایل به روشهای خصمانه، پذیرش اهداف خصمانه، جستجوی حقایق و ایجاد راهحلهای انتخابی کمتر و در نتیجه انتخاب راهحلهای نامناسب حل میکردند (ابوالمعالی، 1389، به نقل از آنتونووید ، 2005).
پیشگیری از پرخاشگری از طریق آموزش و تقویت مهارتهای ارتباطی
مفهوم ارتباط عبارت است از روشهایی که افراد برای بیان مقصود، تبادل احساسات، اطلاعات و آگاهیهای خود از آن استفاده میکنند. ارتباط، نوعی تعامل پویا و رابطه متقابل است که در آن دو عامل مهم پذیرش و درک شدن از اهمیت فوق العادهای برخوردار است. ارتباط، در میان گذاشتن اطلاعات و تجارب بین انسانهاست و هنگامی چهره مثبت نشان میدهد که آثار آن را در تقویت سلامت روح و روان، اعتماد به نفس، آرامش، موفقیت و رضایت از خود، افزایش قدرت نفوذ در دیگران و متقاعد کردن آنها احساس کنیم (کول، ترجمه آل یاسین، 1376؛ دکر، ترجمه رمضانی، 1379).
پیشگیری از پرخاشگری از طریق سیاستگذاریهای مثبت رسانهای
امروزه فرهنگ رسانهای، کاملا متمرکز و فراگیر شده و حجم اطلاعات منتقل شده از طریق فنآوریهای رسانهای جدید، همچنان رو به گسترش است. بر اساس نتایج تحقیقات، اگر چه الگوهای استفاده از رسانهها در بافت پیچیدهای از پذیرش ملی، زمینههای فرهنگی ـ اجتماعی افراد، علایق شخصی، خط مشیهای رسانهای و بسیاری عوامل دیگر قرار دارد، ولی ترجیحات شخصی، محیط و عادت زندگی فردی نیز از عوامل مهم و تاثیرگذار در انتخاب رسانهها قلمداد میشود (اینگلز، ترجمه حقیقت کاشانی، 1377).
پیشگیری از پرخاشگری فرزندان با تأکید بر نقش خانواده
1- نقش رابطه زوجین در پرخاشگری فرزندان
ناسازگاری و عدم رضایت زناشویی پس از ازدواج، نه تنها بر کنشهای اجتماعی ـ روانی زوجین، بلکه بر رشد و تحول کودکان و نوجوانان آن خانواده نیز اثرات سوء به جا میگذارد. افزایش آمار فرار دختران از منزل، کودکان خیابانی، پرخاشگری و بزهکاری کودکان و نوجوانان در جامعه، ارتباط مستقیمی با خانوادههای آشفته و آمار طلاق دارد. زیرا عدم وجود جو سالم در خانواده، از موانع اصلی انتقال آداب و رسوم، فرهنگ و ارزشهای مثبت جامعه به نسلهای بعدی است (عسکری، 1380).
2- روشهای تربیتی والدین و پرخاشگری فرزندان
خانواده بنیادیترین و مهمترین عامل تاثیرگذار در فرایند جامعهپذیری و تکوین شخصیت اجتماعی انسان است. سالهای اولیه زندگی، نقش عمدهای در رشد و تربیت کودک دارد و این دوران زمانی است که جو اجتماعی، اقتصادی، فیزیکی، عاطفی و روانی تاثیر به سزایی بر شکلگیری شخصیت کودک به جا می گذارد. بنابراین کودکانی که از توجه و محبت والدین برخوردارند، در آینده به افرادی مطمئن و دارای اعتماد به نفس، با محبت و پذیرنده، شاداب و پرنشاط، فعال و پویا در عملکرد اجتماعی، دارای پختگی هیجانی، کنجکاو و خلاق از نظر ذهنی و شناختی مبدل میشوند (استافورد، بایر ترجمه دهگانپور و خرازی، 1377).
اشنایدلر (2002) سنجش عملکرد غیرتحصیلی (کارگروهی، فعالیت در آزمایشگاه و مشارکت در فعالیتهای کلاسی) را به عنوان یک روش انسانی و مناسب برای افزایش کارآیی مدیریت معلمان و پیشگیری از رفتارهای مخرب در کلاس میداند. در واقع اشنایدلر، مشاهده دانشآموزان در کلاس و قضاوت در مورد عملکرد غیرتحصیلی را به عنوان اساسی برای موفقیت دانشآموزان و پیشگیری از مشکلات مختلف در کلاس درس میداند. به عبارت دیگر ارزیابی مشارکت دانشآموزان، به مدیریت مژثر و رفتارهای صلحآمیز در کلاس درس میانجامد.
منابع:
ابوالمعالی، خدیجه.(1387). «طراحی الگوی شناختی ـ رفتاری به منظور ارتقاء شناخت اجتماعی بزهکاران پسر»، رساله دکتری، دانشگاه الزهراء.
ابوالمعالی، خدیجه .(1389). «نظریههای جرمشناسی و بزهکاری با تأکید بر شناخت اجتماعی»، تهران: انتشارات ارجمند (نسل فردا).
استافورد، لورا و بایر چری.(1377). «تعامل والدین و کودکان»، ترجمه محمد دهگانپور، مهرداد خرازچی، تهران: رشد.
عسکری.(1380). «نقش بهداشت روان در زندگی زناشویی، ازدواج، طلاق»، تهران: گفتگو.
کول، کریس.(1376). «کلید طلایی ارتباطات»، ترجمه محمدرضا آل یاسین، تهران: هامون.
Gannon, Theresa. A. , Ward, Tony., Beech, Anthony. R. & Fisher, Down. (Eds). (2007) , “Aggressive Offenders’ Cognition”, Chichester: John willy & Sons, Ltd.
McGuire, James (2006), “Understanding Psychology and Crime: Perspective on Theory and Action. New York : Open University Press (McGraw-Hill Eduvation).
[1]. Mc Guier
[2]. Gannon
[3]. Ward
[4]. Beach & Fisher