شکست دادن موانع در سلامت روان زنان
مترجم: مژگان نظری
کارشناسی ارشد روانشناسی
سلامت روان زنان تحت تأثیر ترکیبی از عوامل اجتماعی و زیستی است که به رفاه کلی آنها کمک میکند. تحقیقات نشان میدهد که افسردگی و اضطراب به طور قابل توجهی بیش از مردان بر زنان تأثیر میگذارد، که ضرورت رسیدگی به این مسائل به طور جامع را برجسته میکند.
روز جهانی زن که هر ساله در تاریخ ۸ مارس جشن گرفته میشود، به عنوان یک پلتفرم جهانی برای شناسایی دستاوردهای زنان و ترویج برابری جنسیتی عمل میکند. با وجود پیشرفتهای حاصلشده در زمینههای مختلف، سلامت روان حوزهای است که نابرابریها در آن همچنان وجود دارد. زنان با چالشهای روانشناختی منحصر به فردی مواجه هستند که ناشی از پیشزمینههای زیستی، نقشهای اجتماعی و انتظارات فرهنگی است.
این بحث بر روی نگرانیهای کلیدی در سلامت روان زنان تمرکز دارد، موانع دسترسی به خدمات سلامت روان را شناسایی میکند و استراتژیهای مؤثر برای ترویج تابآوری و رفاه کلی را بررسی میکند. مشارکت جامعه و اصلاح سیاستها در ایجاد محیطی که به طور کافی از سلامت روان زنان حمایت کند، حیاتی است و اطمینان حاصل میکند که همۀ زنان به مراقبتهای مورد نیاز خود دسترسی دارند. با پرداختن به این موانع و تقویت جوامع حمایتی، میتوانیم موانع را بشکنیم و نتایج سلامت روان را برای زنان در همه جا بهبود بخشیم.
شیوع و تفاوتهای جنسیتی در سلامت روان
تحقیقات بهطور مداوم نشان میدهد که زنان نسبت به مردان بهطور نامتناسبی تحت تأثیر برخی از اختلالات سلامت روان قرار میگیرند. برای مثال، زنان به میزان تقریباً دو برابر مردان به افسردگی مبتلا میشوند (سازمان جهانی بهداشت، ۲۰۲۳). بهعلاوه، اختلالات اضطرابی، از جمله اختلال اضطراب فراگیر و اختلال استرس پس از سانحه، در میان زنان شایعتر است (انجمن روانپزشکی آمریکا، ۲۰۲۲).
این نابرابریها به ترکیبی از عوامل نسبت داده میشود، از جمله نوسانات هورمونی که میتواند بر وضعیت عاطفی و تنظیم احساسات تأثیر بگذارد، فشارهای اجتماعی مانند مسئولیتهای مراقبتی و نابرابریهای شغلی، و شیوع خشونت مبتنی بر جنسیت که میتواند منجر به آسیب و تأثیرات روانی طولانیمدت شود. درک این تفاوتها برای توسعه مداخلات و سیستمهای حمایتی سلامت روان هدفمند که به چالشهای خاص زنان پرداخته اهمیت دارد.
علاوه بر این، افزایش آگاهی در مورد این مسائل میتواند به کاهش برخی از انگارهها کمک کرده و زنان بیشتری را به جستجوی کمک ترغیب کند که در نهایت منجر به بهبود نتایج سلامت روان خواهد شد.
نقش خشونت مبتنی بر جنسیت و تروما
خشونت علیه زنان یک عامل مهم تأثیرگذار بر سلامت روان در سطح جهانی است. بر اساس گزارش سازمان جهانی بهداشت در سال 2021، تقریباً ۱ از ۳ زن در سراسر جهان در طول زندگی خود با خشونت فیزیکی یا جنسی مواجه شدهاند. بازماندگان خشونت مبتنی بر جنسیت در معرض خطر بالاتری برای توسعه اختلالات روانی، از جمله اختلال استرس پس از سانحه، افسردگی، اضطراب و اختلالات مصرف مواد قرار دارند (مورای و همکاران، 2020).
عواقب روانشناختی سوءاستفاده اغلب فراتر از آسیب فوری هستند و بر جنبههای مختلف زندگی یک بازمانده تأثیر میگذارند. مسائلی مانند کاهش عزت نفس، روابط بین فردی تحت فشار و بهطور کلی رفاه پایین، در میان افرادی که این نوع خشونت را تجربه کردهاند، رایج است. شناسایی و پرداختن به این پیامدها برای حمایت از بهبودی و تقویت تابآوری در بازماندگان اهمیت زیادی دارد. با ارائه مراقبت و منابع مناسب، میتوانیم به کاهش تأثیرات طولانیمدت خشونت مبتنی بر جنسیت بر سلامت روان کمک کنیم.
تأثیر انتظارات اجتماعی و نقشهای جنسیتی بر سلامت روان زنان
نقشهای سنتی جنسیتی بهطور مستمر بر تجارب سلامت روان زنان تأثیر میگذارند. انتظارات اجتماعی معمولاً زنان را در نقشهای مراقبتی قرار میدهند، که این امر منجر به افزایش بار عاطفی و استرس میشود. زنان بیشتر از مردان به عهدهگیری بار کارهای غیرپرداختنی خانگی، نگهداری از کودکان و مراقبت از سالمندان متکی هستند، که میتواند منجر به خستگی و استرس مزمن گردد (هاچیشیلد و ماچونگ، 2012). علاوه بر این، تبعیض در محل کار و فاصله حقوقی بین زنان و مردان فشار بیشتری را بر زنان وارد میکند و بسیاری از آنها گزارش میدهند که سطوح بالاتری از اضطراب و افسردگی مرتبط با کار را تجربه میکنند (بامبرا و همکاران، 2021).
سلامت باروری و رفاه روانی
سلامت روان زنان بهطور عمیق با سلامت باروری مرتبط است و تغییرات هورمونی نقش مهمی در تنظیم خلق و خو ایفا میکنند. شرایطی مانند اختلال دیسفوریک پیش از قاعدگی (PMDD)، افسردگی پس از زایمان (PPD)، و اختلالات خلقی در دوره پیش از یائسگی میتوانند تأثیرات جدی و قابل توجهی بر رفاه روانی داشته باشند (گالئا و همکاران، 2019). بنابراین، افزایش آگاهی و بهبود دسترسی به خدمات بهداشتی برای حل و فصل این نگرانیها ضروری است.
موانع دسترسی زنان به مراقبتهای سلامت روان
موانع متعددی وجود دارد که مانع از دسترسی زنان به مراقبتهای مناسب سلامت روان میشود. استیگما همچنان یک مسئله اصلی است، بهویژه در فرهنگهایی که مشکلات سلامت روان بهعنوان ضعف تلقی میشوند. علاوه بر این، محدودیتهای مالی، مسئولیتهای مراقبتی و عدم وجود منابع کافی در حوزه سلامت روان بهطور قابل توجهی این چالشها را تشدید میکنند (پاتل و همکاران، 2018).
عوامل مؤثر در موانع دسترسی
نتیجهگیری
برای حل این مسائل، ضروری است که اقداماتی در سطح اجتماعی و دولتی برای کاهش استیگما، ارتقاء دسترسی مالی و افزایش آگاهی در مورد سلامت روان انجام شود. همچنین، سرمایهگذاری در تحقیقاتی که به نیازهای خاص زنان پرداخته و روشهای درمانی ویژهای برای آنها توسعه دهند، به بهبود وضعیت سلامت روان زنان کمک خواهد کرد.
منبع: