مرثیه ای بر پژوهش در روانشناسی ایران: به بهانه هفته پژوهش (23 تا 29 آذرماه 1392)
نویسنده :دکتر لادن فتی
عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران
اولین درسی که در پژوهش آموختم این بود: پژوهش از پرسشی برمی خیزد که در ذهن پژوهشگر شکل می گیرد (شادروان استاد دکتر علی اصغر رضویه، کلاس آمار دانشگاه شیراز زمستان 1362) و به من آموختند که خواستگاه پرسش های ذهن پژوهشگر، تجربه فردی و بررسی تجارب دیگران است (دکتر عباس تشکری، کلاس روش تحقیق دانشگاه شیراز، پاییز 1363). به من یاد دادند که نیاز فردی، نیاز جامعه و نیاز علمی به پژوهشگر جهت میدهد (همان منبع) به من آموختند که پژوهش مستلزم تفکر نقاد است. باید شک کنی و بپرسی و خیلی دیر قانع شوی (شادروان استاد دکتر محمدنقی براهنی، سالهای 1367 تا هنگام وداع ابدی). من از خلاقیت پیشکسوتان و بزرگان روانشناسی در طراحی هنرمندانه پژوهش و قلم حیرتانگیز آنها در روایت دریافته هایشان حیرتزده میشدم (برای مثال کتابهای اصول روانشناسی و زمینه را ببینید). شادروان استاد رضویه به من یاد دادند که “منطق” استفاده از روش های ریاضی و آماری در تحلیل داده ها (و تبدیل آنها به یافته ها) چیست و جایشان خالی، دکتر تشکری طعم تجربه جمعآوری و قرائت یافته های “کیفی” را به ما چشانیدند. اینگونه بود که من هم مثل بسیاری از دانشجویان آن دهه واله و شیدای پژوهش در روانشناسی شدم. خواندن، تجربه کردن، اندیشیدن، تحلیل کردن، و نگارشِ با اسلوب، برداشت من از پژوهشگری در آن دوران بود. من ابن سینا را تحسین می کردم و داستانهایش را میخواندم و از خود میپرسیدم چگونه این نماد دانش و خرد ایرانی و اسلامی، با گوش سوم می شنود و با چشم سوم میبیند؟ میدانستم روایت استدلالها و تصمیم گیری های بالینی شیخ الرئیس تحسین جهانی را برانگیخته است و صد البته میدانم آنچه اکنون انجام می دهم شباهتی به آنچه که به عنوان ارزش برای من و بسیاری از دانش آموختگان آن دهه درونی شده است، نیست. از آن زمان تنها سه دهه میگذرد و من به خاطر آنچه که به نام پژوهش انجام می دهم، سرافکنده ام!
هنوز هم پژوهش از نیاز برمیخیزد ولی نه نیاز فرد و جامعه که نیاز هیئت علمی به ارتقاء و نیاز دانشجو به مدرک، و نیاز نیروی کار به رزومه (سابقه کاری/تحصیلی). برای من چه فرق میکند که درد جامعه ام چیست؛ به من چه مربوط است که آیا خدمات سلامت روانی مقرون به صرفه اند یانه؛ چه اهمیت دارد که کارهای من بخشی از نقشه علمی کشور را تکمیل کنند و یا توالی منطقی در پژوهشهای من وجود داشته باشد. مهم این است که من چند مقاله نمایه شده در ISI دارم. چه فخری بالاتر از این که منابع مورد استفاده در گزارش پژوهش من همه بعد از سال 2007 میلادی نمایه شدهاند. دیگر گذشت دورانی که وونت از روش دروننگری استفاده میکرد و یا ابینگهاس خودش را به عنوان تنها نمونه پژوهشی برای شروع کار برگزید. سالهایی که پاولف تنها با مشاهده یک نمونه حیوانی (سگ پاولف) میتوانست قانون رفتاری دورانساز “شرطیسازی کلاسیک” را معرفی کند و برای آن جایزه نوبل دریافت کند. روش شادروانان دکتر سعید شاملو و دکتر محمدنقی براهنی که گزارش موردی درمان یک مورد ترس از گربه با استفاده از روش حساسیت زدایی تدریجی را به عنوان یک تجربه علمی بومی در کتاب درسی منتشر میکردند، دیگر خیلی کهنه و قدیمی شده است. الآن برای من و دانشجویانم مهم است که از P Value مقدس تبعیت کنیم! و به جای ادراک و برداشت مفهومی خودمان، به جداول آماری و نرمافزارها اعتماد کنیم. چه خشنودیم که دیگر خدا را شکر دوره گزارش موردهای نادر و عجیب غریب در روستاها گذشته و دیگر لازم نیست به جنبههای بومی افسردگی بپردازیم. خدا را شکر که الآن میشود با یک آزمون کوتاه قلم و کاغذی ترجمه شده، افسردگی را شناسایی کرد. خدا خیر بدهد غربیها را که برای ما ابزار می سازند، طبقه بندی تشخیصی درست میکنند، پروتکل درمان میدهند و دیگر لازم نیست “فکر” کنیم. کافی است با دقت تمام و با احتیاط طوری که هیچ چیز جابجا نشود، بستههای اطلاعاتی را ترجمه و منتقل کنیم. اگر هم خدای نکرده نتایج تحلیل از قانون ردّ فرضیه پوچ تبعیت نمیکرد، هزار راه آماری و تبیینی خوب وجود دارد که مجبور نشویم مسئله جدید را به چالش بکشیم. دست تمامی نرمافزارهای آماری درد نکند! خیلی خوب است که سالانه هرچندتا هم کنگره علمی روانشناسی برگزار شود، و هر تعداد نشریه- علمی پژوهشی هم منتشر شود، بازهم ما صف طویل تولیدات علمی منتظر چاپ را در عرصه روانشناسی داریم و در “ادّعای” تولید علم کوتاه نمیآییم.
غرض از این همه اطاله کلام، این نبود که به پژوهش کمّی شک کنم. میخواستم یادمان بیاید که بخش عظیمی از علم روانشناسی را “تفکر” تشکیل میدهد. در زبان مادری ما مفاهیم پژوهشی خواستگاه فلسفی داشتهاند و بدون دانستن فلسفهی علم و اصول منطق، دستیابی به مفاهیم معرفت شناختی میسر نیست. کار پژوهش فقط و فقط محاسبه حجم نمونه، و تحلیل با شیک ترین و روزآمدترین ابزارهای موجود نیست. کار پژوهشگر، عمیق شدن در فرایند رشد، در پدیده های بالینی، در بخشهای هوشیار و غیرهوشیار روان است. مقرر است پژوهشگر روانشناس با نگاهی عمیق به روابط انسانها، با دیگران، خویشتن، آینده و گذشته و جهان پیرامون بنگرد. مقرر است روانشناس حتی زمانی که کار بالینی (درمان و ارزیابی) یا کار تربیتی انجام میدهد، دایماً درحال طراحی فرضیه و فرضیهآزمایی باشد. در درمانهایی نظیر درمانهای شناختی رفتاری، این فرضیهآزمایی به مراجع/بیمار نیز آموزش داده میشود (فنون فرضیه آزمایی در درمان شناختی رفتاری را ببینید). برای دستیابی به این اهداف، لازم است چند نکته در تعلیم روانشناسِ پژوهشگر مد نظر اهالی روانشناسی قرار گیرد.
1) پژوهش کمّی بدون داشتن دید کیفی، و واکاوی گسترده پدیدهها بدون توجه به عمق آنها، به علم راستین منجر نمی شود. بنابراین خوبست همگان جمعآوری داده های کیفی، خواندن و تبیین این نوع اطلاعات را بیشتر در برنامه کار خود قرار دهیم.
2) اگر این فرض را مسلم بدانیم که یکی از عیارهای تولید علم، انتشار آن است، آنگاه مهارت خواندن مقاله، بهره برداری از مقالات علمی (ترجمان دانش) و نقد مقاله، باید به اندازه انتشار مقاله جدی گرفته شود. ژرنال کلاب (Journal club)، ژرنال واچ (Journal watch)، و سمینار موضوعی از ساده ترین راه های تمرین تفکر پژوهشی هستند.
3) چنین به نظر میرسد که برنامه درسی جایی برای آموزش بیشتر و عمیق تر پژوهش ندارد. به عبارتی میسر نیست که برای مباحث پژوهش و تحلیل اطلاعات، درسهای بیشتری به تفکیک زیرگروههای این حوزه تخصصی در نظر گرفته شود و برای مثال درسهایی تحت عنوان پژوهش آزمایشی، میدانی، موردی، کیفی، کمی، ترکیبی/آمیخته و یا مبانی داوری گزارش پژوهشی، تدوین مقاله، و کار با نرم افزارها در برنامه درسی وزارتین علوم و بهداشت گنجانیده شود. در اینصورت برعهده انجمنهاست که با تشکیل، گروههای تخصصی، کمیته ها و کارگروه ها و یا با برگزاری سمینارهای موضوعی، جلسات مقاله خوانی یا مرور مقاله و کارگاه های آموزشی، بخشی از این خلاء را جبران کنند. خوشحالیم که انجمن روانشناسی ایران تاکنون گامهای مؤثری در تمامی زمینه های فوق برداشته است ولی نیاز و تقاضا بسی فراتر از عرضه و امکانات انجمن است. چه باید کرد؟؟؟