انجمن روانشناسی ایران

انجمن روان‌شناسی ایران

می‌خواهم ایستاده بمیرم

می‌خواهم ایستاده بمیرم

دکتر شهریار شهیدی

افسوس و صد افسوس که یاران همه رفتند

تنها شدم و کارگزاران همه رفتند

از پای بیفتادم و جز گرد و غباری

بر راه نمانده‌است ، سواران همه رفتند

سرمای خزان حمله برآورد به گلزار

گل‌ها همه مردند و بهاران همه رفتند

آنک غم و غوغای غریبانه­ی زاغان

چون شد که از این باغ هزاران همه رفتند

اینک من و درد سر و اندوه خماری

از محفل ما باده گساران همه رفتند

درگذشت استاد دکتر رضا زمانی را خدمت همه‌ی بزرگان و اندیشمندان تسلیت عرض می‌کنم. 

 دکتر زمانی هم تخصصی و دستی در ادبیات داشتند و هم حقیقتاً تخصصی در روان‌شناسی داشتند. تواضع از برجسته‌ترین ویژگی‌های ایشان بود. یکی دو بار در دهه‌ی هفتاد شمسی وقتی من برای نخستین‌بار در انجمن روان‌شناسی ایران بودم،  به مناسبت‌هایی یکی دو تا از شعرهای من را شنیده بودند و می‌دانستند که من بین ادبیات و روان‌شناسی خیلی تمایل به ادبیات داشتم ولی قضا و قدر نگذاشت و به اصطلاح هل داده شدم به  مسیر روان‌شناسی و هر وقت شعری برای ایشان می‌خواندم به طنز می‌گفتند که “فلانی چقدر خوب شد که تو روان‌شناسی را انتخاب کردی”. دو تا خصوصیت دکتر زمانی هست که من از یادم نمی‌رود: در زبان انگلیسی کلمه‌ای هست که همه آن را شنیدیم واژۀ “جنتلمن”، یعنی نجیب‌زاده؛ مرد نجیب، مردی که اصالت دارد. در این خراب آبادی که در آن زندگی می‌کنیم، در این بلوا و آشوب و فراز و نشیب‌هایی که می‌گذرانیم، هر لحظه‌ی عمر دکتر زمانی در نجابت و اصالت گذشت. دومین خصوصیت ایشان تواضع و خشوع بود. علیرغم همۀ دستاوردها همواره تا از او نمی‌پرسیدی لب به سخن نمی‌گشود و آن زمان هم با فروتنی و ملاحظه. این خصوصیت را من در کمتر فردی دیدم نه به عنوان یک روان‌شناس که به عنوان یک انسان و از او الگو گرفتم. ما حقیقتاً در سوگ دکتر زمانی ننشسته‌ایم ما زندگی پربار و الهام بخش او را داریم جشن می‌گیریم و همچنین ادامه خواهیم داد. ولی به غیر از این دو خصوصیت که گفتم می‌توان گفت دکتر زمانی ایستاده مرد؛ تا آخرین لحظه روی پایش بود و اتفاقاً من شعری دارم در خصوص ایستاده مردن و چقدر دلم می‌خواهد که من هم مثل دکتر زمانی ایستاده بمیرم. این شعر برای ایشان گفته نشده ولی مسلماً به یاد و نام ایشان برایتان می‌خوانم چون مرا به یاد دکتر زمانی می‌اندازد:

می‌خواهم ایستاده بمیرم

مسیح‌وار،

بر تپه‌ای بلند

 یا میخکوب  بر بدن چوبی صلیب

 یا بر فراز دار

می خواهم ایستاده بمیرم

چو حلاج با وقار

نعره‌زنانِ اناالحق

یکدست جام باده و یک دست زلف یار

رقصم میانه‌ی میدانِ ظلم و جهل

می‌خواهم ایستاده بمیرم 

چنان که شمع،استاده استوار

با قامتی گداخته در دود و اشک و آه،

سر تا به پا شرار

 با شعله‌ای کشیده و سوزان و بی‌قرار،

می‌خواهم ایستاده بمیرم

بسان سرو

مخروط سبزِ روشن 

در آغوش آسمان،

 فارغ از ناز خند فریبنده‌­ی بهار

 فارغ ز سیلی سرخ خزان زرد

 بی‌اعتنا به هُرم شهوت تابستان

فارغ ز سردِ زمهریر زمستان

 می‌خواهم ایستاده بمیرم

هماره سبز.

دفتر انتشارات انجمن
  • دفتر نشریه بین المللی روان‌شناسی:

تهران، خیابان ولیعصر، خیابان توانیر، خیابان نظامی گنجوی، نبش کوچه هفت پیکر

تلفن :19-88770011

  • دفتر نشریه روان‌شناسی معاصر:

تهران، سیدخندان، ابتدای سهروردی شمالی، کوچه سلطانی (قرقاول)، پلاک ٣٧، طبقه سوم

 
آدرس انجمن روان‌شناسی ایران:

تهران، سیدخندان، ابتدای سهروردی شمالی، کوچه سلطانی (قرقاول)، پلاک ٣٧، طبقه سوم

کدپستی: 

1555716755

تلفن:  09367740873 (ساعت پاسخگویی: شنبه تا چهاشنبه، از ساعت 9 الی 14)

فکس: 86120659

کلیه حقوق برای انجمن روانشناسی ایران محفوظ است. – 1400©

طراحی سایت توسط شرکت مهندسی اشاره شرق