نقش سوگیری تفسیری در اختلال افسردگی اساسی و اثربخشی اصلاح سوگیری تفسیری مبتنی بر تصویرسازی ذهنی مثبت بر اختلال افسردگی با علائم ناکافی
چکیدهپایاننامه دکتر یزدان نادری دانشآموختۀ دکتری روانشناسی، دانشگاه: دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی
دکتر یزدان نادری پایاننامه دکتری تخصصی خود تحت عنوان “نقش سوگیری تفسیری در اختلال افسردگی اساسی و اثربخشی اصلاح سوگیری تفسیری مبتنی بر تصویرسازی ذهنی مثبت بر اختلال افسردگی با علائم ناکافی” را در سال 1403 به اتمام رساند.
پایاننامه ایشان توسط دکتر بهروز دولتشاهی (استاد راهنما) و دکتر عباس پورشهباز- دکتر مهران ضرغامی (اساتید مشاور) هدایت شده است.
چکیده
زمینه و هدف: تحقیقات نشان دهنده اهمیت سوگیری تفسیری در اختلال افسردگی اساسی است، یکی از مداخلاتی که می تواند بالقوه روی سوگیری تفسیری بیماران افسرده تاثیرگذار باشد مداخله تصویرسازی ذهنی مثبت است. هدف مطالعه حاضر بررسی نقش سوگیری تفسیری در مراحل مختلف سیر بهبودی(حاد، بهبودنسبی، بهبودی کامل، دوره باعلائم ناکافی) و تعیین اثربخشی اصلاح سوگیری تفسیری مبتنی بر تصویرسازی ذهنی مثبت در اختلال افسردگی با علائم ناکافی بود. روش و ابزار: در زیر مطالعه اول، طرح پژوهش پس رویدادی بود که بر روی 255 شرکتکننده با روش نمونهگیری در دسترس و در مرکز آموزشی و درمانی روانپزشکی رازی (تهران) در سال 1400 انجام شد. شرکتکنندگان به پنج گروه تقسیم شدند(افسردگی حاد، افسردگی در مرحله بهبودنسبی، افسردگی در مرحله بهبودی کامل، اختلال دوره افسردگی باعلائم ناکافی و افرادی که هرگز افسرده نشده اند) و سپس با استفاده از مقیاس درجه بندی افسردگی همیلتون، آزمون سناریو های مبهم (AST) و تکلیف جملات بهم ریخته (SST) مورد ارزیابی قرار گرفتند. در زیر مطالعه دوم تعداد 40 بیمار افسرده باعلام ناکافی در دو گروه آزمایش (مداخله تصویرسازی ذهنی مثبت) و کنترل(درمان نمای تکلیف دیداری پیرامونی) بصورت تصادفی قرار گرفتند. پس از جمع آوری داده ها، تحلیل واریانس (ANOVA) دوراهه برای داده های زیر مطالعه اول و تحلیل کواریانس اندازه گیری مکرر (ANCOVA) برای داده های زیر مطالعه دوم انجام شد. یافتهها: تأثیر گروه بر نمره افسردگی همیلتون معنیدار بود (001/0>P ، 77/511=(4،208)F. بین نمره افسردگی همیلتون و سوگیری تفسیری منفی (SST) همبستگی مثبت معنیداری (36/0=r، 01/0>P) مشاهده شد. تحلیل ANOVA 5×2 با گروه و بار شناختی بهعنوان عوامل بین گروهی بر درصد جملات مرتب شده منفی، نشان داد که عامل گروه تأثیر قابلتوجهی داشت (001/0>P ، 94/14=(4،412)F). از سویی تأثیر بار شناختی معنیدار نبود (09/0=P ، 75/0=(4،412)F) اما تعامل گروه*بار معنیدار بود (001/0>P ، 03/5=(4،412)F). در زیر مطالعه دوم نتایج نشان داد که مداخله تصویرسازی ذهنی مثبت بطور معناداری علائم افسردگی را کاهش داده است ولی این کاهش در مرحله پیگیری تداوم نداشته است. اندازه اثر برابر با 78/0 و توان آماری برابر با 1 بود (00/0= P). همچنین معناداری بالینی برای تک تک بیماران محاسبه شده است. شرکتکنندگان بازخورد مثبتی در مورد مداخله تصویرسازی ذهنی مثبت ارائه دادند، اما بخاطر اینکه با مشکلات عملی در برنامه مطالعه مواجه شدند، سبب شد نرخ ریزش بالا بهویژه در مرحله پیگیری گزارش شود. نتیجهگیری: نتایج نشان داد که افراد آسیبپذیر به اختلال افسردگی اساسی از راهبردهای تلاشمند برای به حداقل رساندن گزارش تفکر منفی استفاده میکنند، بااین حال این تلاش برای پنهان نمودن تفکر منفی با افزوده شدن بارشناختی تضعیف میشود. همچنین نتایج زیرمطالعه دوم نشان میدهد که آموزش تصویرسازی ذهنی 4 هفته ای میتواند علائم افسردگی را کاهش دهد، حالات خلقی را بهبود بخشد، بی لذتی را کاهش دهد و باعث شود افراد نسبت به آینده احساس مثبت بیشتری کنند و برخی از اثرات حتی در مدت پیگیری 2ماهه ادامه داشته باشد.