انجمن روانشناسی ایران

انجمن روان‌شناسی ایران

در جایی که زندگی ممکن باشد، زندگی خوب هم ممکن است: دکتر علی صاحبی

  • صفحه اصلی
  • در جایی که زندگی ممکن باشد، زندگی خوب هم ممکن است: دکتر علی صاحبی

در جایی که زندگی ممکن باشد، زندگی خوب هم ممکن است

دکتر علی صاحبی

روان‌شناس بالینی

جامعه ایران امروز در یکی از دشوارترین برهه‌های زمانی خود قرار گرفته است. تورم، گرانی، ناامنی، بی‌ارزشی شدید پولِ ملی، ادارۀ کشور به دست افراد غیرمتخصص و افزایش ناامیدی. تنها وجود برخی از این موارد می‌تواند بنیادهای سلامت روان فرد و اجتماع را تخریب کند. پرسشی که در برابر ما روان‌شناسان ایستاده است، کارآمدی و اثربخشی علم و حرفه روان‌شناسی در این شرایط دشوار است. آیا روان‌شناسی می‌تواند در چنین شرایطی به مردم کمک کند؟ ‌اگر بله چه کمکی و اگر خیر، روان‌شناسان به عنوان شهروند و عضوی از جامعۀ بزرگ ایران چه رسالت و مسئولیتی بر عهده دارند و آیا مسئولیت خود را بر عهده می‌گیرند؟

   سقراط می‌گفت: گوسفندان برای آنکه به چوپان نشان دهند چقدر خوب علف خورده‌اند، آن را بالا نمی‌آورند، بلکه نتیجۀ آن را که پشم و گوشت است، نشان می‌دهند. ما به عنوان روان‌شناس در این شرایط دشوار چطور به مردم تحت فشار و نیازمند نشان می‌دهیم که دانش سودمند و مهارت‌های اثربخشی آموخته‌ایم؟

   با توجه به اینکه همه ما در عجیب‌ترین کشور دنیا زندگی می‌کنیم، جایی که رئیس قوه قضائیه، بدون داشتن هیچ تجربه و سابقه‌ای در مدیریت و اجرا، رئیس قوه مجریه می‌شود، یک پزشک به شهرداری یکی از پیچیده و بزرگترین  پایتخت های خاورمیانه می‌رسد و وزیر نفت سابق، وزیر راه جدید می‌شود و امثال آن، به راستی روان‌شناسی در این شرایط دشوار چه کمکی به مردم و اجتماع می‌تواند بکند؟

   این رخدادها اعتماد و امید اجتماعی را بطور جبران ناپذیری کاهش داده است، اعتماد و امید اجتماعی به عنوان یکی از مولفه های سرمایه اجتماعی منبعی ضروری برای بازسازی جوامع پر تنش و چالش زا و عامل ترفیع دهنده رشد و توسعه در جوامع بسامان محسوب می‌شود. آنچنانکه رابرت بلا و همکاران ۲۰۰۷ در کتاب جامعه خوب، ذکر کرده است: وقتی ملتی توسط بی‌اعتمادی احاطه می‌شود نشانگان زیر را در رفتار خود نشان می‌دهد:

  • نمی‌تواند بطور متناسب به پدیده ها توجه نشان دهد (دچارتفسیرهای غیر منطقی فراوان می‌شود)،
  • ناتوانی در اقدام مسئولانه
  • گسست در انسجام و پیوند اجتماعی
  • اقدامات خود-محورانه و خود خواهانه

   بی‌اعتمادی آسیب‌های گسترده‌ای در سطح فردی، خانوادگی و اجتماعی وارد می‌کند که اهم آنها عبارتند از، تحلیل رفتن حس شهروندی، فرسودگی و زوال اعتقاد مردم نسبت به تشکیلات حکومتی و یکدیگر، پرهیز از همکاری و مشارکت، زیر سوال رفتن مشروعیت و توان نهادهای حکومتی برای عمل در جهت منافع مردم. و متأسفانه به لحاظ فردی و روان‌شناختی هر چه فرد نسبت به دیگران بی‌اعتمادتر باشد، احتمال تعامل و مراوده‌اش با دیگران کمتر خواهد بود، درباره دیگران قضاوت ضعیف‌تری خواهد داشت، شکاکیت و بدبینی بیشتر نسبت به دیگران دارد، گرایش به رفتارهای ضد اجتماعی بیشتر می‌شود، مشکلات بین‌فردی بی‌شماری بروز می‌کند و کاهش رضایتمندی از روابط بین فردی.

   بی‌اعتمادی باعث ناامیدی و بدبینی شده و سطح کنشگری اجتماعی را نیز پایین می‌آورد. پایین بودن سطح کنشگری ناشی از بی‌اعتمادی، اعتقاد و باور مردم نسبت به اثرگذاری سازمان‌ها و تشکیلاتی که طراحی شده بودند تا قانون‌گذاری کرده و استاندارد و معیار و مقررات برای جامعه فراهم کنند را فرسوده می‌کند. این فرسودگی باعث تحلیل و کاهش حس شهروندی افراد می‌شود. وقتی مردم به حاکمیت (رسانه ملی، سیستم قضایی، پلیس، دولت و سازمان‌های دولتی) اعتماد ندارند، به یکدیگر هم نمی‌توانند اعتماد کنند (برآون، ۲۰۰۷). یافته‌ها نشان می‌دهند که اعتماد به دولت و حاکمیت بر اعتماد بین فردی نیز اثر دارد (لین، ۲۰۰۵).

چگونه بی‌اعتمادی اجتماعی ایجاد می‌شود؟

  1. وقتی حرف و عمل افراد حاکم یکی نباشد
  2. حاکمان به دنبال منافع فردی و گروهی خود باشند نه منافع مشترک همه گروه‌ها و اقوام و طبقات
  3. خودداری حاکمیت از تبادل اطلاعات یا حبس اطلاعات در بین‌ خودی‌ها
  4. دروغ یا بیان نصف حقیقت به مردم
  5. داشتن ذهنیت حق به جانب و بی‌اعتنایی به عقاید و نظرات مردم و دیگر صاحب نظران. «من می‌خواهم همه کارها طبق نظرم انجام شود».

   چنین فضایی موجب بی‌اعتمادی و در نهایت باعث ناامیدی و درماندگی اجتماعی می‌شود. مطالعه موسسه گالوپ (۲۰۱۶) علل فروپاشی اعتماد در جامعه را از این قرار گزارش کرده است:

  1. فساد در بخش دولتی و خصوصی
  2. زبان نافرهیخته سیاست‌مردان ( اظهار نظرات با زبان ناپاک)
  3. ناتوانی دولت در فراهم کردن امنیت و خدمات انسانی شایسته
  4. افزایش نابرابری اقتصادی
  5. این برداشت که نه صدای افراد و نه رأی آنها اثر دارد
  6. این احساس که نخبگان و افراد با نفوذ برای منافع خود سیستم را فریب می‌دهند
  7. جو بی‌ثبات و غیر موثق رسانه‌ها که اخبار را ناقص و یا غلط ارائه می‌کنند

   این شرایطی است که اکنون جامعه و مردم ایران زمین با آن روبرو هستند. روان‌شناسان نیز در چنین شرایطی به کار حرفه‌ای خود مشغول‌اند و به مردمانی که در این گیرودار برای یک زندگی معمولی تلاش می‌کنند، خدمات روان شناختی ارائه می‌کنند. آیا حرفه روان‌شناسی در این منطقه البروج ناکامی، اضطراب، بی‌اعتمادی و ناامیدی فراگیر ایران امروز خدمتی به اجتماع بکند؟ تکلیفِ جامعه‌شناسان، متخصصان علوم اجتماعی و اقتصادی و علوم سیاسی روشن است. آنها با نهادها سروکار دارند و تمام همت خود را برای اصلاحات ساختاری و نهادی به کار می‌گیرند و اقداماتشان در سطح فردی نیست. امّا حرفه روان‌شناسی و روان‌شناسان چطور؟ ما در این شرایط چگونه می‌توانیم در کنار مردم باشیم، یاری‌شان دهیم و به آنها کمک کنیم تا با ساز مخالفِ زندگی در شرایط کنونی رودررو شوند و تا جای ممکن تغییرات مؤثر و سودمند در زندگی شخصی، خانوادگی و اجتماعی خود ایجاد کند؟

   به نظر من، روان‌شناسی راهکارهای زیادی در چنته دارد و روان‌شناسان می‌توانند امروز بطور اثربخشی در کنار مردم و با مردم باشند و به آنها کمک کنند تا از پسِ این شرایط برآیند.

   در این مقاله من سعی می‌کنم به یکی ـ دو راهکار بپردازم، به امید آنکه همکاران من در سطح اجتماع بطور فعال‌تری در کنار مردم قرار گیرند و از توانمندسازی اجتماع غافل نشوند.

1 ـ پرورش خوش‌بینی تراژدیک یا خوش‌بینی حزن‌انگیز

یکی از مفاهیم کاربردی در این خصوص «خوش‌بینی تراژدیک» یا «خوش‌بینی حزن‌انگیز» است. در حالی‌که تراژدی و‌ فجایع مختلفی در اطراف ما رخ می‌دهد و ما هیچ کنترلی روی آن نداریم ولی این آزادی را داریم که شیوه پاسخگویی/واکنش به تراژدی‌ها و رنج‌هایی که در پیرامون‌مان رخ می‌دهد،‌ انتخاب کنیم. تروما و رنج، بخش جدایی‌ناپذیر از زندگی‌ها و شرایط انسانی است. به رسمیت شناختن این نکته به ما کمک می‌کند تا برای رخ دادن چیز بهتری امیدوار بوده و همزمان برای غلبه بر بدترین شرایط آماده باشیم. وقتی گزینه‌های پیش‌روی ما محدود است، کج‌خلقی و شکایت نه موثر است و نه خردمندانه ، در عوض باید بهترین گزینه را انتخاب کرد و به زندگی ادامه داد. هر رفتاری جز این اتلاف وقت و انرژی ارزشمند است.

   اگر چه حال میهن و هم‌میهنان خوب نیست و شرایط اقتصادی، اجتماعی و معیشتی تمام اقشار جامعه دشوار است، اما تمرکز بر جنبه‌های منفی و سرنوشت شوم و تاریکی هم فایده‌ای ندارد. تمرکز بر جنبه های ناخوشآیند واقعیت بیرونی نه سودمند است و نه انگیزه‌بخش. در چنین شرایطی اگر خیلی بدبین باشیم،‌ یا ناامید، وحشت‌زده خواهیم شد و یا از ریل خارج می‌شویم و در کناری بی‌مصرف خواهیم ایستاد تا دنیا به آخر برسد. بنابراین به خوش‌بینی‌هایی نیاز داریم تا ما را درگیر کنند، تا ما را انگیزه‌مند نگه دارند تا به جلو حرکت کنیم. به خوش‌بینی‌هایی نیاز داریم تا چشم‌انداز و دورنمایی روشن‌تر برای آینده،‌ از همین بی‌نظمی و آشفتگی موجود تصور کنیم.

   اما نیازمند یک خوش‌بینی معقول و عملی هستیم تا ما را در یک احساس امنیت کاذب فرو نکند و یا ما را به اقدامات و تصمیمات بی‌پروا و بی‌مورد هدایت نکند. خوش‌بینی عملی یعنی نادیده نگرفتن سختی و دشواری واقعیت کنونی، بلکه پذیرش کامل آن،‌ در حالی‌که به طور همزمان تجسم و تصویرپردازی کنیم که چطور اوضاع می‌تواند بهتر بشود؟ پذیرش واقعیت کمک می‌کند تا شرایط را همچنانکه هست ببینیم، تا در میانۀ سختی‌ها، تعادل را جستجو کنیم و برای مشکلات پیچیده، راه‌حل‌های واقع‌گرایانه فراهم کنیم.

ولی تصور و تجسم آینده‌ای روشن‌تر بسیار اهمیت دارد زیرا این چشم‌انداز و دورنمای امیدوار‌کننده، همان چیزی است که وقتی اوضاع بسیار سخت و دشوار می‌شود، ‌ما را انگیزه‌مند و پرانرژی نگه می‌دارد. در شرایط سخت، توانایی به جلو و عقب برگرداندن تصویر ذهنی، کلید اصلی موفقیت در دستیابی به اهداف دشوار است. اگر خیلی زیاد بر زمان حال و شرایط و امنیت کنونی تمرکز کنیم، ‌تحت فشار چالش‌های بی‌امان برآشفته شده و از پا در خواهیم آمد و توان و انگیزه پایدار برای عبور از آنها نخواهیم داشت.

از طرف دیگر، چنانچه بیش از حد به دورنما و چشم‌انداز مطلوب تمرکز کنیم،‌ آنگاه برای موانع و عقب‌نشینی‌های ضروری که در طول مسیر در برابرمان قرار می‌گیرد آمادگی لازم را نخواهیم داشت. راه‌حل این است که به طور همزمان دورنمای خوش‌بینانه از آینده را در کنار دورنمای ناگوار واقعیت کنونی نگه داریم. دورنمای آینده ما را به جلو می‌راند، در حالیکه پذیرفتن واقعیت ما را برای دشواری‌ها آماده می‌کند و به پیش می‌راند تا راه‌حلی پیدا کنیم.

چرا پرورش خوش‌بینی خوب ا ست؟

1 ـ منتهی به امید می‌شود.

2 ـ امید به سوی اقدام و عمل ما را سوق می‌دهد.

3 ـ خوش‌بینی به ما مقداری خرده‌نان امیدواری می‌دهد. موضوع اصلی این نیست که روز روشن و رنگین‌کمان را به زندگی ما می‌آورد یا خیر، بلکه به اندازه کافی به ما آذوقه می‌رساند تا بتوانیم زمانه سخت را دوام بیاوریم.

افراد چگونه می‌توانند در شرایط دشوار خوش‌بین باقی بمانند؟

به آنها موارد زیر را می‌توان آموزش داد:

1 ـ قهرمانان خوش‌بینی را شناسایی کنید.

2 ـ گفتگوهای درونی‌تان را تغییر بدهید (تغییر سؤال از چرا به چگونه)

3 ـ ‌صداها و گفتگوهای بیرونی خوش‌بینانه را با تکرار در خودتان تقویت کنید.

4 ـ بدنتان را حرکت بدهید (ورزش، یوگا، پیاده‌روی).

5- از انزوا بپرهیزید. روابط خود را تقویت کرده و تعاملات اجتماعی بیشتری برقرار کنید.

2 ـ فراهم کردن چارچوبی برای زیستن و احیای خود در شرایط دشوار

اگر چه شرایط سخت و دشوار است و بی اعتمادی و ناامیدی فردی و اجتماعی در تمام سطوح اجتماعی دیده می شود، اما می‌توانیم به مردم آموزش بدهیم که “در جایی که زندگی ممکن باشد، زندگی خوب هم ممکن است”. اما این درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمی‌شود. برای غلبه بر این شرایط نیازمند پیروی از دو اصل مهم تاب‌آوری و تقویت امید هستیم: 1- مراقبت درست از جسم و پیشگیری از فرسودگی و خستگی بدنی و روانی 2- تقویت روابط بین‌فردی و پرداختن به امر اجتماعی. پژوهش‌های انجام شده در جوامع و شرایط استبدادی نشان می‌دهند که خستگی مفرط می‌تواند سد راه دیدن واقعیت شود و نگذارد افراد چشم‌انداز را درست ببینند و غالباً توانایی محاسبه و ارزیابیِ منطقی را از آنها سلب می‌کند، و در ذهن هیجانی خود در جا می‌زنند. با توجه به اثرات روان‌شناختی و جسمانی فرسودگی و خستگی، به افراد توصیه کنید تا از تن‌آسایی و استراحت کافی و همچنین تفریح و مراودات اجتماعی سرزنده و شادی‌آور غافل نشوند. تفریح، بازی و نشاط و تعاملات انسانی مهربانانه باعث تقویت روحیه جنگندگی و کسب انرژی برای غلبه بر شرایط دشوار می‌شود. به قول دنیس لومباردی: خستگی و کوفتگی از ما یک بُزدل و احمق می‌سازد و اغلب باعث می‌شود میان مایه بمانیم». تفریح، شوخی و بازی از اولین چیزهایی است که انسان ها در بحران به فراموشی می‌سپارند.آنها را تشویق به تفریح کنید. بازی و تفریح باعث تحریک بخش پیشانی مغز می‌شود (تنظیم هیجانی، حل مسأله، خلق استراتژی، تحریک تمام راه‌های منتهی به تفکر انتزاعی).

تقویت روابط بین فردی و پرداختن به امر اجتماعی:

ما آدم‌ها در بحران روابط اجتماعی را از یاد می‌بریم. خود را منزوی و ایزوله می‌کنیم. تنهایی و انزوا باعث فرسودگی و دلمردگی و انواع مشکلات جسمانی می‌شود. تنهایی و انزوا به اندازه سیگار کشیدن عامل ریسک مرگ است. به همین دلیل است که زندان انفرادی به شکستن و فروپاشی زندانی منجر می‌شود. در شرایط بحرانی افراد بدون آنکه بدانند خود را در شرایط زندان انفرادی قرار می‌دهند.

ما روان‌شناسان در این زمانه عسرت که بقول استاد شفیعی کدکنی:

به شاعران زمان برگ رخصتی دادند

که از معاشقه‌ی سرو و قمری و لاله

سرودها بسرایند ژرفتر از خواب،

زلال‌تر از آب.

   می‌توانیم به مردم راهکارهای مؤثر، سازنده و مثبت آموزش بدهیم تا برای بهبود شرایط خودکاری بکنند و به این ادراک برسند که در تاریک‌ترین لحظه شب هم می‌توانند کنترل مؤثری بر زندگی خود داشته باشند.

   چندین راهکار اثربخش که در جوامع استبدادزده به شهروندان کمک قابل توجهی کرده‌اند را در اینجا می‌آورم. به مردم آموزش دهید و ترغیبشان کنید تا:

1- با یکدیگر چهره به چهره شوند و گپ بزنند

2- بطور مرتب فعالیت‌های جسمانی و تفریحی انجام دهند

3- پایه‌های زندگی خصوصی خود را محکم کنند

4- در کارهای اجتماعی مشارکت کنند.

5-واژگان خود را دقیق انتخاب کنند (حواس شان به کلمات خطرناک باشد). پرهیز از افراط و غلو

6- بهنگام وحشت‌آفرینی قدرت، از هم حمایت کنند و خود و هیجاناتشان را مدیریت کنند

7- وقتی شرایط محال و غیر قابل حل بنظر می‌رسد، آرامش خود را حفظ کنند: هیچ چیز تا ابد نمی‌پاید.

8- میهن دوست باشند و همواره منافع ملی و اجتماعی را مد نظر داشته باشند

9- تا می‌توانند شجاع باشند: برای دادن هزینه و بهای زندگی شرافتمندانه آماده باشند

10- برای کمک و یاری به هم پیشقدم شوند، بویژه به هنگامی که به حقوق و مرزهای خصوصی شان تعدی می‌شود.

به پا خاستن برای انسانیت

شرایط کنونی برای هیچکس خوب نیست. برای خود و برای اجتماع لازم است تا همگان برای ایجاد تغییر پا پیش بگذاریم و کاری انجام بدهیم. اما بیشتر ما در موقعیت قربانی خود را قرار داده و بجای آنکه خود را در متن اقدام کردن و ایجاد تغییر قرار دهیم، در حاشیه بی‌عملی قرار گرفته ایم.

   همچنانکه یافته‌های پژوهش آنلاین جان ایزو و برت کوهلر نشان داده است مردم اگر چه از شرایط ناراضی‌اند اما غالباً بخاطر چهار باور/دلیل بطور منفعلانه رنج می‌برند و هیچ پاسخ مؤثری برای بهبود اوضاع از خود نشان نمی‌دهند:

 1 ) این باور که “من نمی‌توانم اوضاع را تغییر دهم، من فقط یک نفرم”. (۴۶ درصد از مردم )

 2) این باور که “این مسئولیت دیگران است که اوضاع را تغییر دهند”. (۲۰ درصد از مردم )

  3 ) این باور که “درگیر کارهای روزمره زندگی‌ام هستم” (۱۸ درصد از مردم )

4 ) این باور که”می‌ترسم تلاش کنم اما موفق نشوم و آدم بی‌عرضه ای به نظر برسم”. (۱۶ درصد از مردم )

بهترین مداخله روان‌شناختی در شرایط مملو از بی‌اعتمادی و نامیدی تقویت احساس اثر بخشی جمعی است.

این باور که “من نمی‌توانم اوضاع را تغییر دهم، من فقط یک نفر هستم”. (۴۶ در صد )

   یکی از باورهایی که ما را از اقدام کردن باز می‌دارد این است که یک نفر نمی‌تواند کار خیلی زیادی انجام بدهد. حتی برخی از افرادی که برای تغییر اقدام کرده و کارهای بزرگی انجام داده‌اند، اغلب از اینکه واقعاً یک نفر چگونه می‌تواند به تنهایی از عهده کار برآید در تعجب بوده اند.

   تاریخ به ما نشان می‌دهد که “یک نفر” می‌تواند باعث تفاوت‌های عظیمی شود و اینکه در پشت تمامی تغییرات بزرگ، یک نفر یا گروهی کوچک از انسان‌ها بوده‌اند که باعث شروع و تداوم تغییر بوده‌اند. یکی از عواملی که باعث می‌شود برای اقدام کردن احساس ناتوانی کنیم این است که “قدرت اثر بخشی جمعی” را فراموش می‌کنیم. ما به قدم‌های کوچک خود که در مقیاسِ بزرگ ناچیز بنظر می‌رسند نگاه می‌کنیم اما فراموش می‌کنیم که اقدامات ما وقتی با اقدامات دیگران جمع شوند، بسیار تأثیرگذار می‌شوند. کلید معما اینجاست:  درست است که تغییر واقعی اغلب به آغازگری انسان‌های زیادی وابسته است اما در واقع این اثر بخشی جمعی نیاز به اقدام تک تک افراد دارد.

   اما واقعیت این است: اگر تک تک افراد اقدام نکنند و پا پیش نگذارند، بطور  100 درصد می‌توان تضمین کرد که هیچ چیزی تغییر نخواهد کرد. مهم‌تر از آن، افراد بیشتر بابت اقدام نکردن و در گوشه‌ای ایستادن، خود را ملامت می‌کنند تا بابت شکست‌هایشان.

   نیرویی در درون همه ما وجود دارد که بجای خطر کردن دوست دارد روی مبل بنشیند، چای و تنقلاتش را میل کند و از تلویزیون اخبار و گزارش رخدادها و نرخ دلار و سکه و یا مسابقه فوتبال تیم مورد علاقه‌اش را ببیند. خطری که از آن هراس داریم این است که اقدام کنیم اما به چیزی دست نیابیم و تغییری ایجاد نشود؛ اما اگر همانجا بنشینید، تضمین کرده‌اید که به چیزی دست نیابید و هیچ چیزی نیز تغییر نکند.

   این چالشی است که هر یک از ما با آن رو به رو هستیم: اینکه می‌دانیم ممکن است موفق نشویم با این حال تصمیم بگیریم که ریسک و اقدام کنیم، یا اینکه روی مبل لم بدهیم و درباره اینکه اگر اقدام می‌کردیم اوضاع چه تفاوتی می‌کرد حرف بزنیم یا اصلا به این فکر کنیم که اگر اوضاع چگونه تغییر می‌کرد یا دیگران چگونه رفتار می‌کردند، بهتر بود!

راه‌های مسئولیت پذیری و پا پیش گذاشتن

  • به افراد آموزش بدهید تا فرض کنند که “اثر تجمعی” اقدامات هر یک از آنها همین الان آغاز شده است.

اگر خواهان تغییر در هر یک از قلمروهای زندگی خود هستند می‌توانند در جهت تغییر گامی هر چند کوچک بردارند. به آنها بگویید هرگاه این فکر به ذهنتان رسید که “من فقط یک نفرم” فکرتان را عوض کنید، از آن فاصله بگیرید و فرض کنید که اثر تجمعی همین الان آغاز شده و در جریان است و دیگران هم مانند شما در حال اقدام کردن هستند یا بزودی اقدام خواهند کرد. اثر اقدام همزمان افراد زیادی با خودتان را تصور کنید

  • به آنها آموزش دهید تا دودلی خود را به چالش بکشند

   به آنها آموزش بدهید که وقتی وسوسه می‌شوند که در حاشیه بمانند و اقدامی نکنند، از خودشان بپرسند که کدام یک از این دو بیشتر مایه پشیمانی خواهد بود. تلاش و عدم موفقیت یا عقب نشستن و کاری نکردن. در اکثر موارد، فکر کردن به این چالش باعث می شود که درک کنند، شکست یا موفقیت نسبی، بسیار دلپذیرتر از این است که هیچگاه تلاش نکرده باشند و منتظر باشند که یک ناجی از راه برسد و زندگی بهتری برای آنها به ارمغان بیآورد.

  • ترغیب شان کنید تا روی موضوعات مهم تمرکز کنند

   از آنها بخواهید همانطور که هر روز خود را آغاز می‌کنند، از خودشان بپرسند چه موضوعات مهمی را بخاطر موضوعات کم اهمیت ضروری که به رسالت و مسئولیت اجتماعی شما ربطی ندارند، کنار گذاشته اند. ترغیب‌شان کنید تا ابتدا روی موضوعات مهم (زندگی) خود تمرکز کنند، نه حول و حوش موضوعات کم‌اهمیت زندگی خود.

به آنها همواره یادآوری کنید: در جایی‌که زندگی ممکن باشد، زندگی خوب هم ممکن است، به‌شرط آنکه به اقدامات مسئولانه و مؤثردست بزنند.

دفتر انتشارات انجمن
  • دفتر نشریه بین المللی روان‌شناسی:

تهران، خیابان ولیعصر، خیابان توانیر، خیابان نظامی گنجوی، نبش کوچه هفت پیکر

تلفن :19-88770011

  • دفتر نشریه روان‌شناسی معاصر:

تهران، سیدخندان، ابتدای سهروردی شمالی، کوچه سلطانی (قرقاول)، پلاک ٣٧، طبقه سوم

 
آدرس انجمن روان‌شناسی ایران:

تهران، سیدخندان، ابتدای سهروردی شمالی، کوچه سلطانی (قرقاول)، پلاک ٣٧، طبقه سوم

کدپستی: 

1555716755

تلفن:  09367740873 (ساعت پاسخگویی: شنبه تا چهاشنبه، از ساعت 9 الی 14)

فکس: 86120659

کلیه حقوق برای انجمن روانشناسی ایران محفوظ است. – 1400©

طراحی سایت توسط شرکت مهندسی اشاره شرق