خاموشی تابناک
حبیبالله قاسمزاده
گروه روانپزشکی
دانشگاه علومپزشکی تهران
بیمارستان روزبه
با کمال تأسّف، جامعۀ روانشناسی، یکی از چهرههای درخشان علمی خود را از دست داد. دکتر جمال عابدی، استاد روانشناسی دانشگاه کالیفرنیا در لسآنجلس و دیویس، درگذشت (1401-1320). خبر کوتاه بود و کوبنده. اگرچه این اواخر میدانستم که ناخوشاحوال است، امّا اصلاً انتظار شنیدن چنین خبر سهمگینی را نداشتم. در دفتر کارم بودم. مدّتی ساکت و آرام و بهتزده، در و دیوار را نگاه میکردم و بعد به یاد این شعر افتادم که “همی گفتم که خاقانی …”. وقتی خودم را پیدا کردم به همسرم خبر دادم. او نیز سخت ناراحت شد.
جمال عابدی دوست بسیار صمیمی من بود و از جمله انسانهای خوشبختی بود که خیل دوستان و آشنایان، از وی جز انسانیّت، مهربانی و نیکی چیزی به یاد نخواهند داشت. شخصیّتی متین، قابل احترام، اطمینانبخش و دوستداشتنی داشت و فردی بود همیشه آماده برای کمک به دیگران.
ارتباط جمال عابدی و من به سالهای 1343 یعنی آغاز تحصیل در دورۀ کارشناسی در دانشگاه تهران بر میگردد. ما متعلّق به نسل اوّل دانشآموختگان روانشناسی در ایران بودیم که این رشته را مستقلّ از علوم تربیتی و فلسفه دنبال کردیم.
سالهای 1343 تا 1347 که مشغول تحصیل در دانشگاه تهران بودیم، دورۀ نوعی بازاندیشی و بازآفرینی فرهنگی و علمی بود. علاقه و گرایش به تغییر در همۀ عرصههای مختلف سیاسی، فکری و اجتماعی، با ساز و کارهای گوناگون در حال شکلگیری و صورتبندی بود. دریافتی از این نوع انگیزهها و گرایشها در فضای دانشگاهی و روشنفکری نیز متبلور شده بود. هفتهای نبود که رویدادِ جالبی در حوزۀ تفکّر و هنر اتّفاق نیفتد. هنوز دلنشینی سخنان دکتر محسن هشترودی، دقّت کلام نادر نادرپور در شعرخوانی، طنین صدای احمد شاملو و زمزمههای شیرین اخوان ثالث را به یاد دارم و البتّه صلابت و گیرایی بیان اساتید صاحبنام، صاحبسبک و آزاده اندیشی چون دکتر علیاکبر سیاسی، دکتر محمود صناعی، دکتر محمود بهزاد و دکتر غلامحسین صدیقی را در کلاس درس.
جمال جزء دانشجویان ممتاز بود و از همان ابتدا علاقهمندی خود را به موضوع آمار و آزمونها و کلاً بحث سنجش و روانآزمایی نشان داد و مقالهها و کارهای تحقیقی خود را در این راستا انتخاب کرد. او دورۀ کارشناسی ارشد خود را نیز در ایران سپری کرد و پس از مدّتی کوتاه، برای ادامۀ تحصیل عازم آمریکا شد و از کالج جرج پیبادی (دانشگاه وندربیلت) (نشویل، تنسی) پذیرش گرفت و پس از تجدید دورۀ کارشناسی ارشد، وارد دورۀ دکترا شد و زیر نظر پروفسور ریموند نوریس استاد برجستۀ آمار و روش تحقیق، آموزشهای لازم را دید و موفق به اخذ درجۀ دکترای تخصصی (PhD) شد. او به عنوان دستیار دکتر نوریس، در مرکز رایانۀ دپارتمان روانشناسی هم مشغول بود. سالهای 1970، هنوز اطّلاعات از طریق “پانچکردن” کارتها وارد سیستم میشد. به یاد دارم که بسیاری از دانشجویان دورۀ دکترا با دستهای از کارتهای “پانچشده” برای گرفتن کمک به جمال مراجعه میکردند و او با کمال خوشرویی در این کار به آنها کمک میکرد. یک سال بعد، من نیز وارد همین دانشگاه شدم. چند سالی که با هم در پیبادی بودیم، با وجود بار سنگین درسها، جزء به یادماندنیترین ایّام زندگی من به حساب میآید.
دکتر عابدی پس از اتمام تحصیلات، بلافاصله به ایران برگشت و در دانشگاه تربیت معلّم مشغول شد. او با دانشگاه تهران نیز همکاری داشت. مدّتی نیز معاونت پژوهشی دانشگاه تربیت معلّم را بر عهده داشت. امّا به دنبال آشفتگیهایی که اوایل انقلاب در دانشگاهها پیش آمد، جمال به دانشگاه الزّهرا منتقل شد. آنجا نیز محیط را برای کار و پیشرفت چندان مساعد نیافت و بالأخره، در اوایل دهۀ 1360 همراه همسر و فرزندش علی عازم آمریکا شد و پس از گذراندن دورۀ پسادکترا در UCLA، همان دانشگاه مشغول کار شد و تا درجۀ تمام استادی پیش رفت.
دکتر عابدی در UCLA دست به کارهای درخشانی زد. وی علاوه بر تدریس در دورههای عالی، چندین پروژۀ تحقیقاتی بزرگ ملّی را رهبری کرد. من نیز افتخار این را داشتم که مدّتی کوتاه با گروه ایشان همکاری نمایم (درسال 2002). کارهای وی، مخصوصاً از جهت پاسخ به نیازهای جامعۀ آمریکا دربارۀ اصل “No Child Left Behind” قابل ستایش است. او توانست تأثیر زبان را در آموزش علوم و ریاضیّات در بچههای لاتینتبار بررسی نماید و به نتایج امیدوارکنندهای برسد- ازجمله آنکه عقبماندگی برخی از دانشآموزان، به یادگیری زبان انگلیسی برمیگردد و نه هوش و توانایی ذهنی آنان در درک مطالب. بر مبنای تحقیقات او بود که مسئولان آموزش و پرورش آمریکا مخصوصاً در ایالتهای مهاجرنشین در غرب آمریکا توانستند برنامههای آموزشی خود را طوری تنظیم و طرّاحی کنند که کودک بتواند با یادگیری زبان، مطالب را به خوبی درک و هضم نماید. در طیّ این مدّت، جمال موفّق شد جوایز ارزندۀ بسیاری کسب نماید و همراه با سایر ایرانیهای دانشمند در آمریکا، باعث سرافرازی ایرانیان گردد.
جمال مدّتی نیز برای پیگیری پروژههای تحقیقی و راهنمایی دانشجویان و پژوهشگران در دیویس مشغول بود. در طیّ این مدّت، بخت یاری کرد و توانستم مسافرتهای کوتاهی به دیویس داشته باشم. این دیدارها طیّ سالهای 2014 و 2016 که به عنوان استاد مهمان در دانشگاه اورهگان بودم، اتّفاق افتاد و چهقدر خوب شد که اتّفاق افتاد و چندروزی مهمان جمال و همسر گرامیشان خانم دکتر فرشته هجری که ایشان نیز منشأ خدمات ارزندهای در عرصههای برنامهریزی، مدیریّت و مخصوصاً مشاورههای بالینی هستند، بودم.
این اواخر، چند سالی بود که جمال خود را بازنشسته کرده بود و کارهایش را از منزل دنبال میکرد. خانوادۀ جمال مدّت کوتاهی نیز در ارواین سکونت گزیدند- برای نزدیک بودن به فرزندانشان علی و سارا- تا آنکه دومرتبه به لسآنجلس برگشتند.
***
جمال پیوسته در حال حرکت، تکاپو و برنامهریزی و کار خلاق بود. جای تعجّب نیست که یکی از زمینههای کاری او، طرّاحی آزمونی برای خلاقیّت بود. محقّقی بود برجسته، مُبتکر و نواندیش. همواره دنبال راههای جدید و سازوکارهای جدید بود. در بسیاری از همایشها شرکت میکرد و همیشه مقدمش را اهل فن گرامی میداشتند- من در یکی از این همایشها (CRESST) حضور داشتم. هر کجا سخن از ارزیابی تحصیلی به میان میآمد، جزء نخستین کسانی بود که مورد توجّه قرار میگرفت. چندین کتاب و بسیاری مقالههای تخصصی که در مجلات معتبر علمی به چاپ رسیدهاند، از وی به یادگار مانده است، بهعلاوۀ فصلهای مفصّلی که در کتابهای تخصّصی به چاپ رسیده است. اگرچه دکتر عابدی، آثار ارزندهای به زبان فارسی هم دارد، امّا اکثر آثار علمی مهم وی به زبان انگلیسی است.
انسانی بود فوقالعاده متواضع، خوشبیان و شوخطبع. صحبت با او در انسان احساس آرامش و اطمینان به وجود میآورد. فردی بود، بسیار خانواده دوست و همیشه در کنار خانواده: دکتر فرشته هجری، همسری مهربان و فداکار، علی و سارا، فرزندان برومندی که مدارج عالی تحصیلی را طی کردند- علی متخصّص در کارهای رایانهای است و سارا در پزشکی.
نمونۀ مناعت طبع، شکیبایی، تحمّل و گذشت بود. اگرچه در دورههایی مورد بیمهری و قدرناشناسی مسئولان دانشگاهی در کشور خود قرار گرفت، امّا خم به ابرو درنیاورد. حتّی یکبار که برای مدّتی کوتاه به ایران آمد و حاضر شد با هزینۀ خود بعضی از تابستانها به ایران بیاید و در کارهای علمی کمک نماید، استقبالی از وی به عمل نیامد. در حالیکه رشتۀ تخصّصی او سخت مورد نیاز بود. امّا در راستای آرزوی حافظ سخنشناس، گوهرشناسان، قدر گوهر او را دانستند و امکانات لازم در اختیارش گذاشتند و مورد حمایت قرار دادند.
فقدان او را باید ضایعهای بزرگ برای جامعۀ علمی روانشناسی دانست. امیدوار بودیم که روزی به ایران برگردد و منشأ خدمات درخشان علمی- همسنگ با خدمات خود در آمریکا- در کشور خود بشود. امّا روزگار، سرنوشتها را به گونۀ دیگری رقم میزند. دکتر عابدی با بزرگواری، عضویّت در هیئت تحریریّۀ مجلّۀ بازتاب دانش: نشریّهای دربارۀ شناخت، مغز و رفتار را پذیرفته بود و ما را در بررسی مقالهها یاری میکرد.
این ضایعه را خدمت خانوادۀ پرمهر و محبّت جمال (همسر و فرزندان)، دکتر جلال عابدی، دکتر کریم عابدی، خواهران و خواهرزادگان در ایران و کانادا و کلّیۀ بستگان و دوستان، جامعۀ روانشناسی، علوم تربیتی، ارزیابی، سنجش و آزمون تسلیت میگویم. اطمینان دارم که نام و یاد او همچنان زنده خواهد ماند و در دفتر تاریخ پرافتخار این مرز و بوم خواهد درخشید.
***
او به خوبی میدانست که “طالب علم بدون دلی پر از شوق بیکران و اراده و عزمی استوار نمیتواند باشد، زیرا بار او بسیار سنگین و راه او بسیار دور است …” ]مکالمات، اثر کنفوسیوس، ترجمۀ حسین کاظمزادۀ ایرانشهر، 1359، ص 201[