چگونه به کودکان کمک کنیم تا احساسات خود را درک کرده و مدیریت کنند
چگونه به کودکان کمک کنیم تا احساسات خود را درک کرده و مدیریت کنند
ترجمه: آزاده موسی زاده
کارشناس روان شناسی
والدین، معلمان و سایر مراقبان نقش مهمی در آموزش خودتنظیمی کودکان دارند.
نوزادان گریه میکنند، کودکان نوپا عصبانی میشوند. در برخی مواقع، والدین انتظار دارند فرزندانشان بدون هیج مشکلی شروع به مدیریت احساسات خود کنند.
با این حال، یادگیری برای تنظیم احساسات یک فرآیند پیچیده است. دکتر پاملا کول،[1] روانشناس دانشگاه ایالتی پِن که تنظیم هیجان را در اوایل کودکی مطالعه میکند، میگوید: «تنظیم احساسات به مهارتهای بسیاری از جمله توجه، برنامهریزی، رشد شناختی و رشد زبان نیاز دارد.»
روانشناسان میگویند کودکان این مهارتها را در زمانهای مختلف یاد میگیرند. توانایی آنها در مدیریت احساسات منفی به ژنتیک، خلق و خوی طبیعی آنها، محیطی که در آن رشد میکنند و عوامل بیرونی مانند میزان خستگی یا گرسنگی آنها بستگی دارد. اما والدین، معلمان و سایر مراقبان، همگی نقش مهمی در کمک به کودکان برای یادگیری مدیریت احساسات خود دارند.
کودکانی که احساسات خود را به خوبی مدیریت میکنند، بیشتر در مدرسه موفق میشوند و با دیگران کنار میآیند. در اینجا راهبردهای آزمایش شده علمی آورده شده است که والدین و مراقبان میتوانند از آنها برای آموزش این مهارتهای مهم به کودکان استفاده کنند:
زود شروع کنید: دکتر جان لاچمن،[2] عضو هیئت روانشناسی حرفهای آمریکا و روانشناس دانشگاه آلاباما که برنامههایی را برای پیشگیری از پرخاشگری در کودکان پرخطر مطالعه میکند، گفت: «نوزادانی که سریع واکنش نشان میدهند و به سختی تسکین مییابند، به احتمال زیاد در مدیریت احساسات در سنین بالا دچار مشکل میشوند.» اما آموزش کنترل احساسات برای همه بچهها مفید است. مراقبان میتوانند وقتی فرزندانشان هنوز نوزاد هستند، درباره احساسات صحبت کنند و به زمانی اشاره کنند که شخصیتهای کتاب یا فیلم احساس غمگینی، شادی، عصبانیت یا نگرانی میکنند.
ارتباط: مطالعات نشان میدهد کودکانی که رابطه مطمئن و قابل اعتمادی با والدین یا مراقبان خود دارند، نسبت به کودکانی که نیازهایشان توسط مراقبانشان برآورده نمیشود، در دوران نوپایی تنظیم هیجانی بهتری دارند. ثبات و آرامش به شما کمک میکند تا یک دلبستگی ایمن با فرزند خود ایجاد کنید.
صحبت کنید و آموزش دهید: به فرزندان خود بیاموزید که احساسات خود را بشناسند و آنها را نام ببرند. با این حال، در حالیکه آنها ناراحت هستند، سعی نکنید با مکالمه باعث رنجش آنها شوید. کول گفت: «وقتی اوضاع آرام است، فرصتهایی برای صحبت درباره احساسات و راهکارهای مدیریت آنها پیدا کنید. همه چیز در یک مکالمه جای نمیگیرد، اما شما میتوانید زمینه را ایجاد کنید.»
الگوی رفتار خوب: آیا این ضربالمثل قدیمی را شنیدهاید که «آنطور که من میگویم انجام بده، نه آنطور که من انجام میدهم»؟ دکتر آلن کازدین،[3] روانشناس در دانشگاه ییل و مدیر مرکز والدین ییل که استراتژیهای فرزندپروری را برای کاهش مشکلات رفتاری مطالعه میکند، گفت: «تحقیقات نشان میدهد که این موضوع خندهدار است.» کودکان با الگوبرداری از کاری که والدینشان انجام میدهند، یاد میگیرند، نه از طریق گفتن.
آرام بمانید: الگوبرداری از رفتار خوب سادهتر از انجام دادن آن است، بهویژه زمانی که کودک پیشدبستانی شما بزرگترین اوقات تلخی و قشقرق دنیا را به راه میاندازد. اگر قرار است خونسردی خود را از دست بدهید، قبل از رسیدگی به وضعیت، یک دقیقه نفس بکشید و آرام شوید. کازدین که از دههها تحقیق برای طراحی یک آموزش آنلاین رایگان برای والدین استفاده کرده است، گفت: «به اتاق دیگر بروید و زمانی که آرامتر شدید برگردید. شما از موقعیت اجتناب نمیکنید، اما میتوانید از واکنش تکانشی اجتناب کنید.»
گزینههای قابل اجرا: وقتی فرزندتان آرام است، در مورد راههایی صحبت کنید که میتوانند از طریق آنها با یک موقعیت دشوار کنار بیایند. تصور کنید آنها یکی از همکلاسیهایشان را هل دادند که اسباببازی داشت که میخواستند با آن بازی کنند. وقتی اوضاع آرام است، در مورد انتخابهای مختلفی که دفعه بعد میتوانند انجام دهند صحبت کنید: آنها میتوانند به معلم بگویند، یا از همکلاسی خود بخواهند که نوبتی اسباببازی را بگیرند یا چیز دیگری برای بازی پیدا کند. این فرآیند میتواند به کودک شما کمک کند تا مهارتهای حل مسئله را توسعه دهد.
ایفای نقش کنید: هنگامی که در مورد گزینههای احتمالی صحبت میکنید، وقت آن است که تمرین کنید. کازدین گفت: «نقش بازی کنید و تمرین و تکرار کنید.» به نوبت وانمود کنید که فرزندتان و همکلاسی او هستید. با تمرین، بچهها شروع به استفاده از مهارتهای جدید در دنیای واقعی خواهند کرد.
کمتر تنبیه و بیشتر تحسین کنید: ممکن است وسوسه شوید که عواقب رفتار بد را به کودکان نشان دهید، اما تنبیه شدید، رفتار را بدتر میکند نه بهتر. لاچمن میگوید: «وقتی فرزندپروری با خشونت انجام میشود، کودکانی که در مدیریت احساسات خود مشکل دارند، معمولاً با پرخاشگری بیشتر واکنش نشان میدهند. تحقیقات نشان میدهد که برای هر توبیخ منفی باید چهار یا پنج تعامل مثبت داشته باشید.» به عبارت دیگر، مراقبان باید زمان زیادی را صرف تمرکز بر توجه مثبت، تمجید و پاداش برای رفتار خوب کنند. اگر کودک شما همیشه هنگام ترک زمین بازی گریه و زاری میکند، او را به خاطر این طغیان تنبیه نکنید. در عوض، وقتی آنها بدون عصبانیت از آنجا خارج میشوند، او را تحسین کنید و گاهی یک جایزه کوچک به او دهید. کازدین می گوید: «به جای تنبیه کودک به خاطر یک رفتار ناخواسته، رفتاری را که دوست دارید در جای خود ببینید، تحسین کنید.»
یک تیم باشید: برای بچههایی که در زمینه یادگیری تنظیم احساسات تلاش میکنند، ثبات، امری مهم است. لاچمن گفت: «برای والدین، پدربزرگها، مادربزرگها، معلمان و سایر مراقبان بسیار مهم است که با هم همکاری کنند تا مشکلات خودتنظیمی کودک را برطرف کنند. به گفتگو بنشینید و یک رویکرد هماهنگ برای مدیریت رفتارهای کودک برنامهریزی کنید.»
انتظارات خود را بررسی کنید: از فرزندتان انتظار نداشته باشید رفتاری بدون ایراد داشته باشد، به خصوص اگر واقعاً ترسیده یا استرس داشته باشد وقتی میترسند یا مضطرب هستند (مانند زمان واکسینه شدن یا شروع مدرسه برای اولینبار) ممکن است نتوانند به مهارتهای خودتنظیمی که در موقعیتهای کم خطر استفاده میکنند، دسترسی پیدا کنند. کول معتقد است: «در یک موقعیت بسیار استرسزا، کودکان بیشتر به حمایت بزرگسالان نیاز دارند.»
دیدگاه بلندمدت را در نظر بگیرید: بیشتر کودکان تا زمانیکه در مدرسه ابتدایی هستند یاد میگیرند که احساسات کلی را مدیریت کنند. اما این بدان معنا نیست که رشد عاطفی آنها به پایان رسیده است. کارکردهای اجرایی – مهارتهایی مانند برنامهریزی، سازماندهی، حل مسئله و کنترل انگیزهها – تا بزرگسالی کماکان رشد مییابند. وقتی از رفتار فرزندتان احساس ناامیدی میکنید، به یاد داشته باشید که تنظیم احساسات زمان میبرد.
کمک بخواهید
اگر کودک شما با تنظیم هیجانی دستوپنجه نرم میکند، روانشناسان یا سایر متخصصان سلامت رفتاری میتوانند کمک کنند. کول همچنین به والدین پیشنهاد میکند برای دریافت اطلاعات و منابع با معلمان یا مشاوران مدرسه تماس بگیرند.
وی گفت: «زمانیکه مشکلات با مدرسه، سلامت، زندگی خانوادگی یا دیگر جنبههای زندگی تداخل دارند، راهنمایی گرفتن میتواند مفید باشد.»
در تمام این موارد، او به مراقبان توصیه میکند که به گامهایی برای ایجاد رابطه قوی با فرزندان خود ادامه دهند. چه در سنی باشند که هنوز پوشک میشوند و چه برای شروع مدرسه آماده میشوند، برای تقویت ارتباطتان هرگز زود یا دیر نیست.
کول گفت: «ایجاد یک رابطه قوی و مثبت با فرزندتان بسیار مهم است. بچهها از افرادی که به آنها اعتماد دارند یاد میگیرند.»