به بهانه اعطای جایزۀ «روانشناس برجستۀ بینالمللی» جناب استاد رضا زمانی
دکتر غلامحسین جوانمرد
عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور
توجه:
این نوشته، در زمانی نوشته شده است که فراق زندهیاد دکتر زمانی رخ نداده بود و اینک بهمناسب اولین سالگرد فراق استاد، بازنشر میشود.
من از شنیدن اعطای جایزۀ «روانشناس برجستۀ بینالمللی» از سوی انجمن روانشناسی آمریکا به جناب آقای دکتر زمانی خیلی خوشحال شدم. البته شخصاً فکر نمیکنم چون انجمن روانشناسی آمریکا یا هر مجموعه دیگری به استادم یا کس دیگری جایزهای داده است، پس ایشان باید در ذهنم بزرگ شده باشد! نه اصلاً اینطور نیست. چون بزرگی انسانها نه منوط به توجه کسی است و نه در گرو جایزه و سِمت های اعطایی! حداقل تا جایی که یادگرفتهام انسان بزرگوار همیشه بزرگوار است و نیازی به توجه و جایزه و مقام و القاب و مورد تقدیر قرارگرفته شدن ندارد!
راستش در اینباره که آیا این مطلب را بنویسم یا نه، خیلی با خودم کلنجار رفتم. ولی در نهایت تصمیم به نوشتن گرفتم. به چندین علت. یکی از علتهای نوشتن این مطلب این بود که من دوره کارشناسی ارشد را در دانشگاه تهران تحصیل کردهام و جناب دکتر زمانی بین سالهای 1373 و 1375 در گروه روانشناسی دانشگاه تهران استاد برخی دروس و نیز استاد راهنمای من بودند، و همیشه تواضع و بزرگواری ایشان نسبت به من یا دانشجویان دیگر خاطرهانگیز است. علت مهمتر اینکه برخلاف برخی از اساتید دیگر، دکتر زمانی همیشه دَر اتاقش، دفترش، دفتر مجلهاش به روی ما باز بود. جالب است بعد از حدود 23 سال، الان هم ایشان وقتی میشنوند من تهران هستم یا باهاشون تماس میگیرم زمانی را برای من اختصاص میدهند؛ زمانی نه برای نوشتن مقاله، نه برای نوشتن کتاب و …. بلکه صرفاً یک چایی خوردن و دیدار و گپ! چقدر باصفا و صمیمیت و سادگی پذیرای دانشجوی بیش از 20 سال پیش خود میشود، آن هم نه برای منافع خاصی، صرفاً برای دیدار!
دکتر زمانی خدمات زیادی به روانشناسی کشور کردهاند. نقش ایشان در گروه روانشناسی دانشگاه تهران بسیار برجسته بود. علاوه براین، مجله «پژوهشهای روانشناختی» را چندین دهه با امکانات کم سرپا نگهداشتهاند. در زمانی که من دانشجوی ایشان بودم دفتر مجله، اتاقی اهدایی از سوی برادر مهندس ایشان به مجله بود. با تواضع و کوشش شبانهروزی و بدون هیچ چشم داشتی سعی در هرچه پربار ساختن مجله داشتند. از جلساتی که بنده هم با اجازه دکتر زمانی شرکت میکردم، یادم است ایشان همراه با زنده یادان دکتر سعید شاملو، استاد براهنی و اساتید دیگر، چقدر زحمت کشیدند تا انجمن روانشناسی ایران تشکیل، ثبت و قانونی شود.
بله میگویم که با این نوشته من میتوانم از اساتیدی از این جنس تقدیر کنم و بگوییم که دلم برایشان تنگ میشود! مگر نه این است که در فرهنگ انسانی، استاد حکم پدری یا مادری یا بالاتر دارد! مگر نه این که باید انسان باید سپاسگزار اساتیدش باشد. در آن زمان در گروه روانشناسی دانشگاه تهران زنده یاد استاد کاردان و زنده یاد استاد دادستان و … هم بودند که از همین جنس اساتید خاص بودند، حداقل در نظر من و برای من. باز از این نوع اساتید که در تهران در کلاسهایشان بودم و لذت شاگردیشان را چشیدهام استاد عشایری، استاد نجل رحیم، استاد خسرو پارسا و در تبریز اساتیدی نظیر گروسی، مهین، حسینی نسب، رخشان، سرندی و …. و یا اساتیدی که در کلاسهایشان نبودهام ولی با آنان از نزدیک یا از طریق کتاب هایشان آشنایی داشتهام؛ اساتیدی نظیر حمزه گنجی و سیف و قاسم زاده و … .
البته اساتیدی که میشمارم مربوط به اساتید نسل استاد زمانی هستند، و من اساتیدی از نسل بعد را نیز تجربه کردهام و ممنون آنان هستم. در این نوشته خواستم فقط به اساتید نسل استاد زمانی اشاره داشته باشم. زیرا این نوشته در تقدیر از ایشان نوشته میشود.
واقعاً بودن با این نوع از اساتید لذت بودن و شدنم را بیشتر میکرد. در حضور این اساتید، هم اندیشیدن میشود یاد گرفت و هم آرامش را. اینگونه اساتید حضورشان پُر از تواضع صادقانه است. این طیف از اساتید نه در بَند عناوین و القاب و نه در بَند تعداد مقاله و کتاب و کارگاه، و نه در بَند سِمتهای رنگارنگ هستند.
حداقل برای من، این نوع اساتید اندیشمندانی هستند که لذت اندیشیدن علمی را چشیدهاند و به دانشجو و دانشگاه فقط به عنوان کسب القاب خرواری و صرفاً کسب معاش نگاه نکردهاند و به بهترین نحو لذت اندیشیدن را انتقال میدهند. برای مطالعه و اندیشیدن زحمت کشیده و وقت گذاشتهاند. مگر نه این است که مولانا میفرماید «ای برادر تو همه اندیشهای». دغدغه معرف شناختی یعنی این!
باید از این نسل از اساتید، تقدیر و سپاسگزاری کرد. باید از آنان آموخت، نه اندیشهها را بلکه اندیشیدن، تواضع و صداقت علمی را. و بالاتر از اینها، باید وجود آنان را محترم داشت و فارغ از هیاهو و غرق شدن در پیچ و خمهای اداری و دانشگاهی در وضعیت کنونی، باید آنان را دریافت و به این نسل از اساتید پیام داد که دانشگاههای امروزی تشنه چنین اساتیدی هستند.