بیگانگی از خود، تقابل با هوش مصنوعی
آزاده پارسافر
کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
هوش مصنوعی یکی از دستاوردهای هیجانانگیز و پرمنفعت بشر است. از امور سادهای چون رسیدگی به امور مالی شخصی تا بخشهای پیچیدهای چون پروژههای درمانی و آموزشی میتوان به وضوح ردپایی از هوش مصنوعی را یافت. تکنولوژی که به کمک بشر شتافته تا با درک محیط پیرامون خود تلاش نماید تا با بیشترین احتمال موجود به اهداف خود برسد. در تعاریفی که از هوش ماشینی ارائه شده مواردی تأملبرانگیز چون ماشینهای مقلد اعمال شناختی انسان (یادگیری، حل مسئله) را نیز میتوان یافت.
هوش مصنوعی به کمک شبکههای عصبی مصنوعی به درکی عمیق از تکنولوژی رسیده که زیربنای اصلی دانش خودروهای خودران است و توانایی تشخیص تیر چراغ برق از انسان را دارد. اینطور که به نظر میرسد، سرعت گسترش این تکنولوژی از منظر توانمندیها و ظرفیتهایی که میتواند داشته باشد، سرسامآور و غیرقابل پیشبینی است.
اینکه هوش مصنوعی بعنوان ابزاری مفید نقشی اساسی در دستیابی به نرم افزارهای کاربرپسند دارد کاملاً اثبات شده است اما خبر تأسیس شرکتهایی چون نورالینک که با هدف ادغام مغز انسان با نرم افزار و ارتقائ عملکرد زیستی و فنی پایهگذاری شدهاند، ممکن است باعث نگرانی فعالان حوزه علوم انسانی شود. قرار دادن تراشههای الکترونیکی در مغز انسان حتی با هدف ارتقای عملکرد زیستی تغییری خوشایند نخواهد بود. درست است که دامنه خدماترسانی هوش مصنوعی، بشر امروزی را نمک گیر خود کرده است اما ترس از تسلط ماشین بر انسان، ترسی انکار نشدنی است.
اگر نقطه تشابه هوش انسان و هوش ماشینی را که مهارتهای تسهیلگرانه چون حل مسئله، ارزیابی، تصمیمگیری و… است را کنار بگذاریم شاید بعد روانشناختی انسان که او را صاحب تجربههایی از جنس احساسات و هیجانات میسازد، نقطه تمایز آشکار انسان و ماشین باشد.
تا زمانیکه من بعنوان یک انسان بتوانم رابطهای عمیق و دوستانه با جسم و ساحت روانم برقرار نمایم میتوانم امیدوار باشم که از گزند تسلط ماشین در امان خواهم بود. با کمی تحقیق درخواهیم یافت که تجربه کردن احساسات و هیجانات امری ماشینی نیست، علاوه بر ساختارهایی که در مغزمان برای راهاندازی آنها تعبیه شده نیاز به جسمی دقیقاً از جنس ماهیچه و خون دارد برای ظهور و تجربه کردن آنها. هنوز نمیتوانیم ماشینی را بیابیم که “درد” را تجربه کرده و به آن واکنش نشان دهد. “درد” تجربه پیچیدهای است که تنها در تسلط هوش نیست، توانمندیها و ظرفیتهایی از جنس جسمی، عصبی و احساسی را شامل میشود تا طیفی از واکنش های رفتاری.
پس هرچقدر بتوانم پیوندی عمیق و صادقانه با بعد جسمانی و روانشناختیام برقرار نمایم میتوانم ماشینزدگیام را به تأخیر بیندازم. هرچقدر بتوانم مهارت تجربهگری را در خودم بعنوان انسان پرورش دهم میتوانم همچنان از تکنولوژی بعنوان یک ابزار استفاده نمایم. هر چقدر بهوشیار باشم بیشتر به بعد انسانیام نزدیکترم.