تجربۀ زن بودن و روایت‌گری؛ خوانشی شناختی-فرهنگی از کتابScheherazade Goes West؛ دکتر فاطمه شفیعی

تجربۀ زن بودن و روایت‌گری

خوانشی شناختی-فرهنگی از کتاب Scheherazade Goes West  نوشتۀ فاطمه مرنیسی[1]

دکتر فاطمه شفیعی

عضو شورای گروه روان‌شناسی زنان

فاطمه مرنیسی، جامعه‌شناس و متفکر فمینیست مراکشی، در کتاب سفر شهرزاد؛ فرهنگ‌های گوناگون، حرم‌سراهای گوناگون[2]، روایتی میان‌فرهنگی از تجربۀ زن بودن در شرق و غرب را ارائه می‌دهد. او از شخصیت افسانه‌ای شهرزاد، یعنی راوی هزارویک شب، به عنوان استعاره‌ای برای هوش، خلاقیت، گفت‌وگو و مقاومت استفاده می‌کند و از خلال آن به بازتعریف مفهوم «قدرت زنانه» در بافت‌های فرهنگی متفاوت می‌پردازد.

     مرنیسی از نخستین صفحات کتاب، شهرزاد را نه صرفاً زنی زیبا یا فریبنده، بلکه زنی با ذهنی زنده و روشن، و دارای کلام و گفتاری نجات‌بخش به تصویر می‌کشد. این زن در جهان پُرخطر داستان‌های شرقی، با روایت‌گری‌اش بقا را ممکن می‌سازد: او در برابر قدرت مطلق مردانه (پادشاهی که هر شب زنی را می‌کُشد) با کلامش مقاومت می‌کند. روایت، برای شهرزاد، نه ابزار سرگرمی، بلکه سازوکار روانی و فرهنگیِ تاب‌آوری است؛ روشی برای معنا دادن به رنج، بازسازی رابطه با دیگری و تبدیل تهدید به گفت‌وگو.

     از منظر علوم شناختی، کنشِ «روایت‌گری» شهرزاد را می‌توان به‌مثابۀ فرآیند ذهنی پیچیده‌ای در نظر گرفت که چند کارکرد شناختیِ هم‌زمان را فعال می‌کند: بازنمایی تجربه، بازسازی معنا، و تنظیم هیجان. وقتی شهرزاد با کلامش مقاومت می‌کند و فضاهای جدیدی می‌آفریند، درواقع از ظرفیت بنیادی ذهن انسان برای بازنمایی و بازگویی تجربه در قالب زبان بهره می‌گیرد. زبان در این‌جا صرفاً وسیله‌ای برای انتقال اطلاعات نیست، بلکه ابزاری برای بازسازمان‌دهی تجربۀ ذهنی است. از دیدگاه شناختی، تبدیل تجربۀ زیسته به روایت، یعنی تبدیل داده‌های پراکنده حسی و هیجانی به ساختاری معنادار؛ این فرآیند همان چیزی است که ذهن را از آشوب هیجان به نظم معنا می‌رساند. ذهن با بازگوییِ موقعیتِ تهدیدآمیز در قالب واژه‌ها، به‌تدریج از واکنش عاطفیِ صِرف فاصله می‌گیرد و خودش را  به سطح تفسیر و معنا می‌رساند. به سخن دیگر، روایتِ داستان فقط بیان احساسات و عواطف نیست و بلکه پردازش شناختیِ آن‌ها محسوب می‌شود.

     ازسوی‌دیگر، روایت برای شهرزاد ابزار بازسازی رابطه با دیگری است. در نظریه‌های شناخت اجتماعی[3]، «گفت‌وگو» مهم‌ترین سازوکارِ شبیه‌سازی ذهنی است؛ یعنی فرد از طریق زبان، ذهن و هیجان دیگری را مدل‌سازی می‌کند و رابطه‌ای شناختی-هیجانی میان خودش و دیگری می‌سازد. شهرزاد با روایت، پادشاه را از سوژه‌ای تهدیدگر به مخاطبی مشارکت‌کننده تبدیل می‌کند. روایت شهرزاد، در دل آشفتگی، ساختار می‌سازد و ساختار، همان نقطۀ آغاز آرامش و تداوم روانی است.

     مرنیسی این الگو را به جهان معاصر می‌کشاند. او می‌گوید زنان، چه در شرق و چه در غرب، هنوز در دل «حرم‌سرا»‌هایی زندگی می‌کنند؛ اما این حرم‌سراها شکل‌های گوناگون دارند. در شرق، حرم‌سرا می‌تواند ساختاری فیزیکی یا عُرفی باشد که زن را از فضای عمومی جدا می‌کند. در غرب، حرم‌سرا چهره‌ای مدرن‌تر دارد: زن در حصار استانداردهای زیبایی، جوانی و اندام گرفتار است[4]. هر دو نظام، بدن زن را کنترل می‌کنند، هرچند با زبان‌هایی متفاوت. اما مرنیسی می‌گوید راه رهایی لزوماً در گریز از این نظام‌ها نیست، بلکه در بازآفرینی صدا و روایتزنانه است. همان‌گونه که شهرزاد با گفتن داستان‌ها زندگی‌اش را نجات می‌دهد، زنان امروز نیز می‌توانند با گفتن روایت‌های خود در قالب خاطره، ادبیات، گفت‌وگوهای جمعی یا رسانه‌های نو، از تکرار خاموشی و حذف و اسارت جلوگیری کنند. روایت، به تعبیر روان‌شناختی، نوعی تبدیل تجربۀ خام به معناست؛ و معنا، نخستین شکل از کنترل روانی بر واقعیت است. زنان از طریق گفتن داستان‌های خود، احساس عاملیت و پیوستگی زمانی را بازمی‌یابند و این امر به زنان اجازه می‌دهد بین رنج شخصی و ساختار اجتماعی پلی بزنند و تجربه را از سطح انزوا به سطح آگاهی جمعی بیاورند. گفت‌وگو و ادبیات به‌صورت نمادین همان کاری را می‌کنند که شهرزاد در برابر شاه انجام داد: تبدیل قدرت مرگ‌زا به گفت‌وگویی زایا.

     مرنیسی همچنین تأکید می‌کند که در غرب، زنان در ظاهر آزادترند، اما در لایه‌های روانی و نمادین تحت فشار دائمی تصویر بدن و استاندارد زیبایی قرار دارند[5]. او این وضعیت را «حرم‌سرای مُدرن» می‌نامد. جایی که دیوارهایش نه از سنگ و آجر، بلکه از تبلیغات، مُد و عدد «اندازه» ساخته شده‌اند. در چنین جهانی، زن با زبان دیگری کنترل می‌شود؛ زبانی که ارزش او را نه در کلام و ارزش‌های درونی بلکه با ظاهر تعریف می‌کند. اما مرنیسی بر خلاف این جریان، پیشنهاد می‌کند که بازگشت به روایت، بازگشت به معنا، و بازسازی ارتباط با دیگر زنان می‌تواند راهی برای رهایی روانی و فرهنگی باشد.

     کتاب در عین نقد نظام‌های سلطه، زنان را به بازاندیشی در مفهوم آزادی نیز دعوت می‌کند. مرنیسی نشان می‌دهد که آزادی تنها به معنای حضور در فضای عمومی یا رهایی از پوشش نیست؛ بلکه آزادیِ روانی یعنی توانایی روایت خود، توانایی سخن گفتن، و توانایی دیدن خویش در آینۀ فرهنگ و تاریخ. از نگاه روان‌شناسی فرهنگی، «روایت زنانه» در آثار مرنیسی با دو کارکرد همراه است. یکی کارکرد ترمیم‌بخشی[6] که معنای تجربه‌های دردناک، سوگ یا طردشدگی از طریق کلام رخ می‌دهد؛ و دیگری کارکرد فرهنگی-جمعی که طی آن، رنج فردی به دانشی فرهنگی تبدیل گشته و صدای یک فردِ تنها به آواز تاریخی زنان پیوند می‌خورد. از این منظر، شهرزاد فقط قهرمان داستان‌های هزارویک شب به شمار نمی‌آید بلکه می‌تواند برای زن معاصر نیز الگو باشد؛ الگوی زنی که از طریق زبان و خلاقیت ذهنی‌اش، با نظام‌های قدرت به گفت‌وگو می‌نشیند و در دل محدودیت و از درون آن، روایت می‌سازد.

     در پایان کتاب، مرنیسی با طنز و تأملی در خور توجه می‌نویسد که غرب و شرق هر دو درگیر ترس از زن روایت‌گر هستند یعنی زنی که «تعریف می‌کند، تعبیر می‌کند و دوباره می‌نویسد». این جمله به‌زیبایی نشان‌گر جوهر اندیشۀ او است: «اگر حرم‌سرا، در هر دو مفهوم شرقی و مُدرن آن، نماد محدودیت باشد، این تنها زبان است که می‌تواند ستون‌هایش را به لرزه درآورد!»

     در نگاه مرنیسی، راه آزادی زن در جهان مدرن نه در تقلید از الگوهای غربی، بلکه در بازآفرینی روایت خویشتن است. زن وقتی روایت می‌کند، از اُبژه بودن به کنش‌گر تبدیل می‌شود؛ از سکوت به معنا قدم می‌گذارد؛ و از تماشاگری به نویسندگی روی می‌آورد. در این معنا، هر زن می‌تواند شهرزادی باشد که داستان را ادامه می‌دهد؛ داستانی برای بقا، برای آگاهی، برای بازیافتن صدا و برای آزادی. مرنیسی از شخصیت افسانه‌ای شهرزاد به عنوان نمادی هسته‌ای استفاده می‌کند. او شهرزاد را نه صرفاً زن فانتزی یا معشوقه‌ای زیبا، بلکه زن دارای هوش، بامهارت در روایت داستان، و دارای قدرت گفتار و تأثیر ذهنی نشان می‌دهد. این نماد به مرنیسی کمک می‌کند تا نشان دهد که قدرت زنان می‌تواند از طریق روایت، فهم فرهنگی و گفتار بازتاب یابد، نه از طریق زیبایی ظاهری یا جنبه‌های جسمانی. در این کتاب، شهرزاد به استعارۀ مقاومت فکری و کلامی بدل گشته است. زنی که با ابزار روایت‌گری در برابر قدرت ناروا و سلطه‌جوی مردانه قد برمی‌افرازد؛ از دل خاموشی برمی‌خیزد و با واژه‌هایش بر دیوار اسارت و ستم‌گری ترک می‌اندازد!

معرفی نویسندۀ کتاب:

خانم فاطمه مرنیسی  نویسنده و جامعه‌شناس مراکشی است که آثار متعددی در حوزۀ فمینیسم اسلامی، نقش زنان در جوامع مسلمان، تاریخ ذهنی زنان، حافظۀ جنسیتی و نسبت دین و مدرنیته نوشته است. فهرستی از برخی از کتاب‌های شناخته‌شده او به زبان‌های انگلیسی و فرانسه عبارت‌اند از[7]:

Mernissi, F. (1975). Beyond the veil: Male-female dynamics in a modern Muslim society. Cambridge, MA: Schenkman Publishing Company.

Mernissi, F. (1991). The veil and the male elite: A feminist interpretation of women’s rights in Islam (M. J. Lakeland, Trans.). Reading, MA: Addison-Wesley

Mernissi, F. (1982). La femme dans l’inconscient musulman. Paris: Albin Michel.

Mernissi, F. (1983). Le Maroc raconté par ses femmes. Casablanca, Morocco: Le Fennec.

Mernissi, F. (1984). L’amour dans les pays musulmans. Paris: Albin Michel.

Mernissi, F. (1993). The forgotten queens of Islam (M. J. Lakeland, Trans.). Cambridge, UK: Polity Press / Minneapolis, MN: University of Minnesota Press.

Mernissi, F. (1992). Islam and democracy: Fear of the modern world. Reading, MA: Addison-Wesley.

Mernissi, F. (1994). Dreams of trespass: Tales of a harem girlhood. Reading, MA: Addison-Wesley.

Mernissi, F. (2001). Scheherazade goes West: Different cultures, different harems. New York, NY: Washington Square Press.


[1] Mernissi Fatima. (2001). Scheherazade Goes West: Different Cultures, Different Harems. Washington Square Press

[2] این کتاب با همین عنوان توسط شیرین کریمی به فارسی ترجمه شده و در نشر کُراسه (چاپ دوم: 1400) به چاپ رسیده است. 

[3] social cognition

[4] البته خانم مرنیسی این کتاب را در سال 2001 نوشته‌اند و منظور ایشان از شرق، بیش‌تر، کشورهای مانند مراکش بوده است. در عصر حاضر، حداقل در جامعۀ ما ایران، به تعبیر مرنیسی، «حرم  مدرن» شکل گرفته یا در حال شکل‌گیری است.

[5]  متأسفانه در سال‌های اخیر در شرق و به‌ویژه در جامعۀ ما نیز دیده می‌شود.

[6] therapeutic

[7] این فهرست از AI استخراج شده و کامل نیست، اما نمایی از مهم‌ترین آثار اوست.

آدرس انجمن روان‌شناسی ایران:

تهران، سیدخندان، ابتدای سهروردی شمالی، کوچه سلطانی (قرقاول)، پلاک ۳۷، طبقه سوم

کدپستی: 

1555716755

تلفن:  09367740873 (ساعت پاسخگویی: شنبه تا چهاشنبه، از ساعت 9 الی 14)

فکس: 86120659

کلیه حقوق برای انجمن روانشناسی ایران محفوظ است. – 1400©

طراحی سایت توسط شرکت مهندسی اشاره شرق