ذهن قبیلهای و روانشناسی جمعگرایی
ترجمه و تلخیص از کتاب: ذهن قبیلهای و روانشناسی جمعگرایی – فورگاس[1]، 2024
مریم امینی
دانشجوی دکتری تخصصی روان شناسی بالینی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
نظریه دلبستگی به تمایل ذاتی انسان برای واکنش به تهدیدها و چالشها از طریق جستجوی منابع اجتماعی ایمن میپردازد (پایگاه امن). ایجاد یک پایگاه امن با شروع از دوران نوزادی و جستجوی تصاویر دلبستگی که معمولا والدین هستند، انجام میشود و در طول زندگی ادامه مییابد. در طول دوره بزرگسالی تصاویر دلبستگی میتوانند شامل دوستان نزدیک، شرکای عاشقانه، افراد حرفهای در نقشهای کمکی و گروههای مختلف باشند که سابقه تجربیات فرد با این شخصیتهای دلبستگی نیز میتواند احساس ایمنی یا ناایمنی را دوباره شکل دهد. در یک فصل از کتاب فوق با عنوان: دیدگاه دلبستگی در ذهن قبیله ای (میکولینسر و شاور[2]، 2024) اشاره شده است که چگونه تاریخچه شخصی پویاییهای ایمن- ناایمن مرتبط با دلبستگی در نوع ارتباط افراد با یک قبیله یا گروه اجتماعی نقش ایفا میکند. اینکه احساس ایمنی قدردانی واقعی از گروه خود و اعضای آن را تقویت میکند، در حالی که نگرش کنجکاو، باز و سازنده نسبت به افراد سایر گروهها نیز وجود دارد. از طرفی، احساس ناامنی مستلزم جانبداری کورکورانه درونگروهی و خصومت نسبت به گروه های بیرونی و اعضای آنهاست.
قبیلهگرایی یک ویژگی کلیدی تکاملی انسان است و رشد اخیر در قطب بندی فردگرایی- قبیلهگرایی، گاهی چالشی جدی برای تمدن فردگرایانه ما ایجاد میکند. این کتاب جذاب منشأ روانی و پیامدهای قبیلهگرایی را هم در زندگی خصوصی و هم در زندگی عمومی ما بررسی میکند. فصول این کتاب به بررسی چگونگی تاثیر عوامل اجتماعی، تکاملی، بیولوژیکی و شناختی بر شکلگیری عادات قبیلهای ما میپردازد و شامل مشارکت محققان برجسته بینالمللی است. بررسی ماهیت و خاستگاه قبیلهگرایی، مکانیسمهای روانشناختی ترویج قبیلهگرایی (مانند سبکهای دلبستگی)، روایتهای قبیلهای و چگونگی عملکرد آنها در تحریف عقلانیت و ادراک از واقعیت در گروهها از دیگر مستندات این کتاب است. محققان در این کتاب بیان کردهاند که چگونه دلبستگی ناایمن، جستجوی معنا، قربانی شدن و کاستیهای شناختی میتواند پیوند قبیلهای را تسهیل کند و چگونه چنین گروههایی پس از تشکیل میتوانند درگیری، نفرت و رفتارهای غیرمنطقی را پرورش دهند. در نهایت، این کتاب پیشنهاد میکند که بقای تمدن ما بر اساس ارزشهایی نظیر آزادی و فردگرایی ممکن است به توانایی ما در درک و مدیریت گرایش تکاملی انسان به قبیلهگرایی بستگی داشته باشد.
تعاملات آرامشبخش با چهرههای دلبستگی پاسخگو به افراد ایمن اجازه میدهد حتی در شرایط تهدیدآمیز نسبت به خود احساس خوبی داشته باشند. بنابراین، آنها نیازی به کسب عزت نفس بیشتر از ادراکات متورم، ستایش آمیز و غیر واقعی در گروه و یا انکار یا رد هرگونه کمبود یا ضعفی که گروه ممکن است داشته باشد، ندارند. احساس امنیت، احساس واقعی خودارزشی را تقویت میکند و این امر باعث میشود که گروههای بیرونی بهعنوان روشی اضافی برای تقویت یا حفظ عزتنفس، نادیده گرفته شوند. علاوه بر این، احساس امنیت میتواند خودپنداره اعضای گروه را تا حدی تقویت کند که این امکان جستجوی اطلاعات دقیق در مورد حل سازنده مشکلات و تعهدات گروه را ممکن میسازد. چنین اطمینانی همچنین ممکن است به آنها اجازه دهد تا هرگونه ابهام یا عدم قطعیتی را که در حین کاوش و آزمایش ایدههای جدید ایجاد میشود، تحمل کنند و این کار را بدون نیاز به رعایت تدافعی به قوانین و هنجارهای تجویزی درون گروه خود انجام دهند. به عبارت دیگر، قبیلهگرایی افراد ایمن ممکن است پیامدهای مثبتی برای فرآیندهای درونگروهی (بهبود انسجام و اثربخشی گروه برای همه افراد درون آن) و روابط بین گروهی (کاهش خصومت و تعصب بین گروهی) داشته باشد و راههای صلحآمیز را برای حل تعارض بینگروهی جستجو کنند.
نویسندگان در این کتاب همچنین بیان میکنند که ناامنیهای دلبستگی که در انتهای بعد اضطراب مدل دو بعدی اضطراب – اجتناب اندازهگیری میشوند و با تردید نسبت به با ارزش و دوستداشتنی بودن خود و نیاز بیش از حد به مراقبت و توجه دیگران همراه است، شکل دفاعیتری از قبیلهگرایی را تقویت میکند که میتواند منجر به آمیختگی هویت فرد با گروه شود. واکنشهای گروهی منفی (مانند: اهانت، تعصب، تبعیض و خشونت) نسبت به گروههای بیرونی نمادی از این نوع دفاع قبیلهای است. در واقع، افراد با سبک اضطرابی ممکن است با گروه همذاتپنداری کنند و به ارزشها، هنجارها و باورهای آن به عنوان ابزاری جبرانی برای ارضای نیازهای برآورده نشده برای همدلی و حمایت وفادار شوند. به دلیل این نیازها و نگرانیهای اصلی، افراد مضطرب دلبستگی ممکن است سعی کنند با منبعی از احساس امنیت جمعی ترکیب شوند و در نتیجه خود را فدای یک فرایند درون-گروهی کنند. مارچلوسکا و همکاران[3] (2022) اخیرا نشان دادهاند که اضطراب دلبستگی با خودشیفتگی جمعی مرتبط است، تصویری بزرگ از گروه خود که مشروط به تشخیص ارزش بیرونی آن است و میتواند منجر به نفرت برونگروهی شود.
در مقابل، افرادی که در انتهای بعد اجتناب مدل دو بعدی اضطراب – اجتناب نمره میگیرند، در مورد خیرخواهی و مهربانی دیگران شک دارند و ممکن است از منابع درون گروهی برای دریافت ایمنی و حفاظت نیز خودداری کنند. افراد اجتنابی به دلیل اینکه از الگوهای کاری منفی نسبت به دیگران برخوردارند، از نزدیکی، وابستگی متقابل و تعهد احساس ناراحتی میکنند. این تمایلات اجتنابی ممکن است در سطح گروه در بیمیلی برای تبدیل شدن به بخشی از یک گروه و ابراز تحقیر، بی احترامی و خصومت نسبت به دیگران، خواه عضو گروه باشند یا متعلق به گروههای دیگر، دیده شود. در نتیجه، افراد اجتنابی ممکن است بدون احساس عشق درونگروهی یا نشان دادن نشانههای مثبت قبیلهگرایی (مانند وفاداری درونگروهی و سوگیریهای مثبت درونگروهی) تحقیر بیرونگروهی را نشان دهند. در واقع، دلبستگی اجتنابی با سطوح پایینتر همذات پنداری با گروههای اجتماعی و خصومت غیرمتمایز نسبت به افراد دیگر بدون در نظر گرفتن عضویت در گروه مرتبط است.
یافتههای چنین مطالعاتی میتواند به توسعه مداخلات مبتنی بر دلبستگی با هدف افزایش امنیت هیجانی و اشکال امن قبیلهگرایی کمک کند و در نتیجه خصومت و خشونت بینگروهی را کاهش دهد. مداخلات مربوطه میتواند برای استفاده والدین، معلمان، گروهدرمانگران، رهبران اجتماعی، سیاسی و مذهبی و رسانه های جمعی طراحی شود. ایدههایی برای مداخلات احتمالی را میتوان از مداخلات تجربی و میدانی مختلف که قبلاً در تقویت امنیت هیجانی مفید بودهاند، اقتباس کرد. تا به امروز، اثرات این مداخلات بر اشکال ناامن و تدافعی قبیلهگرایی به ندرت مورد بررسی قرار گرفته است.
References
Marchlewska, M., Górska, P., Green, R., Szczepańska, D., Rogoza, M., Molenda, Z., & Michalski, P. (2022). From individual anxiety to collective narcissism? Adult attachment styles and different types of national commitment. Personality and Social Psychology Bulletin, 49. Advance online publication.
Mikulincer, M., & Shaver, P. R. (2024). An Attachment Perspective on the Tribal Mind: Secure and Insecure Forms of Tribalism. In J. P. Forgas (Eds.), The Tribal Mind and the Psychology of Collectivism. Taylor & Francis.
Forgas, J. P. (Ed.). (2024). The Tribal Mind and the Psychology of Collectivism. Taylor & Francis.
[1] Forgas
[2] Mikulincer & Shaver
[3] Marchlewska et al