روان‎شناسی زنان (به مناسبت شکل‎گیری گروه تخصصی روان‎شناسی زنانِ انجمن روان‎شناسی ایران)؛ دکتر اکرم خمسۀ

  • صفحه اصلی
  • روان‎شناسی زنان (به مناسبت شکل‎گیری گروه تخصصی روان‎شناسی زنانِ انجمن روان‎شناسی ایران)؛ دکتر اکرم خمسۀ

بحث ویژه

روان‌‎شناسی زنان

به مناسبت شکل‌گیری گروه تخصصی روان‌‎‌شناسی زنانِ انجمن روان‌‎‌شناسی ایران

دکتر اکرم خمسۀ

 مدیر گروه تخصصی روان‌شناسی زنانِ انجمن روان‌شناسی ایران

روان‎‌شناسی زنان، سابقۀ طولانی در حوزۀ سنتی روان‎‌شناسی افتراقی دارد. موضوع تفاوت‎‌های فردی همواره در روان‌‎شناسی مطرح بوده است. شناخت تفاوت یا شباهت میان زنان و مردان ازآغاز آفرینش نوع بشر نیز مدنظر قرار گرفته است. در اسطوره‌‎شناسی، مادینه بخش تاریک یا شیطانی تلقی شده و پاندورا مظهر شرارت زنانه است. در قرون وسطی کلیسای کاتولیک براساس تفتیش عقاید، زنان را به جادوگری متهم می‌‎کرد.

رشته روان‎‌شناسی زنان با برخورداری از محتوا، نظریه و پژوهش، به جای تأکید بر شباهت‎‌ها یا تفاوت‎‌ها، به شناخت عمیق‌‎تر زنان اهمیت می‎‌دهد و درک و شناخت عمومی را نسبت به زنان تغییر می‎‌دهد. نظریه‎‌های روان‎‌شناسی از روان‎کاوی فروید گرفته تا نوفرویدگرایان، بیشتر بر تفاوت‎‌های زیست‎‌شناختی میان زنان و مردان تأکید کرده‌‎اند. نظریه‌‎های یادگیری اجتماعی بر یادگیری از طریق تقویت، تقلید و یادگیری مشاهده‎‌ای متمرکز هستند. نظریه‎‌های شناختی و از جمله نظریۀ طرح‎واره، نقش‎‌های جنسیتی و تفاوت روان‎شناختی میان زنان و مردان را مبتنی بر طرح‎واره‌‎های جنسیتی می‌‎دانند.

طرح‎واره، چهارچوب شناختی کلی دربارۀ یک موضوع است. طرح‎واره‌‎های جنسیتی، مجموعه‎‌ای از تداعی‌‎هاست؛ یعنی درک، پردازش و یادآوری اطلاعات براساس جنسیت صورت می‌‎گیرد. نقش‌‎های جنسیتی حاصل یادگیری تدریجی از طرح‎واره‌‎های جنسیتی است. به عبارت دیگر، جنسیت پدیده‌‎ای اجتماعی است. طرح‎واره‌‎های نقش جنسیتی، هم‎چنین، مبتنی برکلیشه‎‌های نقش جنسیتی هستند و کلیشه‎‌های نقش جنسیتی، باورهای مشترک فرهنگی دربارۀ زنان و مردان است. شناخت بیشتر از روان‎شناسی زنان به کاهش کلیشه‌‎های فرهنگی کمک می‌کند. شناخت کمتر، به افزایش باورمندی به کلیشه‌های فرهنگی منجر می‎‌شود.

کلیشه‎‌های فرهنگی در مورد زنان، کنترل‎‌کننده و فشارآور هستند و پیروی از آن‎ها را جوامع ضروری می‎‌دانند. چون ذهن و فرهنگ جدایی‌ناپذیر هستند، معانی و مفاهیم ذهنی از طریق فرهنگ شکل می‎‌گیرند و فرهنگ هم از طریق مردم. اما خبر خوب این است که فرهنگ ایستا نیست. فرهنگ مقوله‌‎ای پویاست که همواره بازسازی شده و تغییر می‌‎کند. به عبارت دیگر، ارزش‌‎های فرهنگی در پاسخ به نیازها و ضرورت‌‎ها بازنگری می‎‌شوند. در مجموع، مطالعات گوناگون نشان داده است که مشکلات روان‎شناختی زنان، ریشه در فرهنگ و جامعه‎‌پذیری دارد. آزار و اذیت جسمی از جانب همسر، بخشی از الگوی وسیع‎تر قدرت در جامعه است و در ساختار جامعه ریشه دارد.

باورهای فرهنگی چون ننگ‎‌مایگی، توجیه‌‎کنندۀ خشونت بر روی زنان است. مطالعات نشان می‎‌دهند که تفاوت‎‌های نقش جنسیتی، ارتباط مثبتی با رشد ناخالص ملی دارد. برای مثال، زنان در فرهنگ‎‌هایی با کلیشه‎‌های نقش جنسیتی مردانه‎‌تر مثل ژاپن، در مقایسه با فرهنگ‎‌هایی با گرایش‌‎های نقش جنسیتی زنانه‌‎تر مثل سوئد، و تأکید آن‎ها بر مشارکت، تفاوت‎‌های جنسیتی بیش‎تری نشان می‎دهند. در مجموع، تفاوت‎‌های جنسیتی هماهنگ با کلیشه‎‌های جنسیتی و حاصل جهان‎‌شمول بودن نقش‎ه‌ای جنسیتی اکتسابی است. به عبارت دیگر، مطالعات بین‎‌فرهنگی، رمزگردانی سخت‎‌افزاری تفاوت‎‌ها را نمی‎‌پذیرد. حتی در ویژگی‎‌های جهان‎‌شمول، این قراردادهای فرهنگی است که به طور جهانی توزیع می‎‌گردند. به سخن دیگر، می‌‎توان گفت ویژگی‎‌های زیست‎‌شناختی و تکاملی با قراردادهای فرهنگی و اجتماعی در کنش متقابل هستند و به تفاوت‎‌های جنسیتی تقریباً جهانی منجر می‌‎شوند.

در پژوهشی بر روی طرح‎واره‌‎های نقش جنسیتی و کلیشه‎‌های فرهنگی بر روی 31 دانشجوی دختر در ردۀ سنی 18 تا 20 سال در دانشگاه الزهرا، با کاربرد پرسش‎نامۀ نقش جنسیتی بِم و پرسش‎نامۀ اطلاعات فردی، نتایج حاکی از این است که دختران دانشجو در مقیاس زنانگی در مقایسه با مقیاس مردانگی تفاوت معنی‌‎دار نشان داده‎‌اند. به عبارت دیگر، تفاوت میان طرح‎واره‌‎های ذهنی زن بودن و مرد بودن معنی‎دار است. هم‎چنین، ویژگی‎‌های اجتماعی اقتصادی و فرهنگی دانشجویان با نقش‌‎های جنسیتی آن‎ها همبستگی دارد. بررسی ویژگی‎‌های اجتماعی اقتصادی دانشجویان دختر مورد مطالعه نشان داده است که اعضای این گروه دارای پدر و مادر تحصیل‎کرده در سطح دیپلم یا دانشگاه و از اقشار اجتماعی و اقتصادی بالا (برحسب نوع درآمد و شغل) بوده و آرمان‎های تحصیلی بالا برای خویش درنظر داشته‌‎اند (تمایل به رسیدن به درجۀ دکترای تخصصی در رشتۀ خود). بررسی ویژگی‌‎های اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی گروهی که با نام نامتمایز و زنانه طبقه‌‎بندی شده‌‎اند، نشان‎گر این است که این گروه در بین همۀ طبقات و بین درجات مختلف تحصیلی والدین (بی‎‌سواد، دارای سواد خواندن و نوشتن، دارای دیپلم و تحصیلات دانشگاهی) و بین فرهنگ‎های مختلف کشور پراکنده‌‎اند.

در مجموع، نتایج این مطالعه حاکی از این است که سطوح اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مختلف دانشجویان، تفاوت‎‌هایی را از لحاظ نقش‎ه‌ای جنسیتی مردانه، زنانه، فراجنسیتی و نامتمایز پدید آورده است. این یافته، با نظریۀ ساندرا بِم و برآمده از فضای فرهنگی خانواده هم‎سو است. فضاهای خانوادگی با بهره‌‎مندی از والدین تحصیل‎کرده و سطوح اقتصادی بالا، توانسته است در نقش‎ه‌ای جنسیتی صرفاً زنانه دگرگونی‎‌هایی ایجاد کند. دانشجویانی که در چنین شرایطی رشد کرده‌‎اند، الگوهای رفتاری فراجنسیتی را در خود بیش‎تر پرورش داده‎‌اند و نقش‎ه‌ای جنسیتی انعطاف‎پذیر ایجاد کرده‌‎اند. هم‎چنین، پذیرش الگوهای رفتاری مردانه در بین دانش‎جویانی با سطح فرهنگی و اقتصادی بالاتر، بیش‎تر دیده شده است.

در پژوهش دیگری، ویژگی‎‌های نقش جنسیتی دو گروه از دانشجویان کُرد و فارس بر روی 156 دانشجوی دختر و پسر فارس و کرد در سال اول دانشگاه بررسی شد. نتایج حاکی از این است که طرح‎واره‌‎های نقش جنسیتی زنانه و مردانه در دو گروه، تفاوت معنی‌‎دار با یکدیگر ندارند. در حالی که بین دانشجویان پسر فارس و کُرد، از لحاظ کلیشه‎‌های فرهنگی زنانه، تفاوت معنی‌‎دار است.  هر دو گروه، صفات مردانه را مثبت‎تر و صفات زنانه را منفی ارزیابی کرده‌‎اند.

در مطالعۀ دیگری در رابطه با طرح‎واره‎‌های جنسیتی و افسردگی بر روی دانشجویان دختر، نتایج نشان داد که تفاوت‎‌های جنسیتی در شیوع اختلال‎‌‌های روانی چون افسردگی، از طرح‎واره‌‎های نقش جنسیتی و کلیشه‌‎های فرهنگی تأثیر می‎پذیرند. یعنی اگرچه میزان افسردگی دانشجویان متاهل زن و مرد تفاوت معنی‎‌داری با یکدیگر ندارند، اما میزان افسردگی زنان و مردان برحسب طرح‎واره‌‎های نقش جنسیتی تفاوت معنی‎‌دار دارد. در هر دو گروه برخورداری از طرح‎واره‎‌های نقش جنسیتی مردانه، به کاهش افسردگی منجر شده است. به عبارت دیگر، فقدان ویژگی‎‌های شخصیتی مردانه، افسردگی را افزایش می‎‌دهد. برخورداری از طرح‎واره‌‎های نقش جنسیتی انعطاف‎پذیر و تغییر کلیشه‌‎های فرهنگی، در پیشگیری از افسردگی مؤثر است. پروراندن صفاتی چون جرأتمندی، اعتماد به نفس، استقلال و انعطاف‎‌پذیری، در کاهش افسردگی نقش دارد. بنابراین، با زمینه‌‎سازی‎های فرهنگی و اجتماعی، باید بر ارتباط متقابل میان نقش‎ه‌ای جنسیتی تأکید کرد و هرنوع جداسازی و تفکیک جنسیتی را کاهش داد.

فلسفۀ شرق نسبت به جهان، در مفهوم‌‎سازی طبیعت و انسان، این دو را پیوندیافته و تنیده‌‎شده می‎بیند و طبیعت و انسان را رودرروی یک‎دیگر قرار نمی‎‌دهد؛ چرا که کل جهان سازواره‌‎ای گسترده و واحد است و انسان‎‌ها نیز، زن یا مرد، بخشی از این وحدت‎‌اند و قائل شدن تمایزهای فیزیکی و اجتماعی بهتر است جای خود را  به ارتقا بخشیدن و هم‎آهنگ‎‌سازی اجتماعی نقش‎ه‌ای جنسیتی بین دو گروه زنان و مردان واگذار کند. مطالعاتی از این دست، آرام آرام می‎‌تواند طرح‎واره‌‎های ذهنی مسلط و کلیشه‎‌های فرهنگی مربوط به جداسازی‎‌ها را کم‎رنگ‌‎تر سازد و هویت جنسیتی را به عنوان هویتی پیچیده و چندعاملی بنگرد و آن را از ابعاد مختلف بررسی کند.

بنابراین، جنسیت به جای این که پدیده‌‎ای ثابت و ایستا دیده شود، بهتر است پدیده‎ای پویا و انعطاف‌‎پذیر نگریسته شود. به عبارت بهتر، جنسیت مجموعه‎‌ای از منش‎‌هاست که می‌‎تواند همواره روزآمد شود. پس اگر شیوۀ نگاه جامعه را به نقش‎ه‌ای جنسیتی تغییر دهیم، می‎‌توانیم به تدریج دگرگونی‎‌هایی را در فرهنگ عمومی جامعه پدید آوریم و بدین ترتیب موقعیت زنان را بهبود ببخشیم.

هدف روان‎‌شناسی زنان، حذف نقش‎ه‌ای جنسیتی نیست؛ بلکه هدف آن شناخت شباهت‎‌ها و تفاوت‎‌های روان‎‌شناختی میان زنان و مردان و ارزش‌‎گذاری دوباره و بازنگری نقش‎های جنسیتی است. در این راستا، به همت انجمن روان‎شناسی ایران، گروه تخصصی روان‎شناسی زنان شکل گرفته است. سعی ما بر این است که به شناخت بیشتر از روان‎‌شناسی زنان ایران دست یابیم. ما ادعا نمی‎‌کنیم که تمام جنبه‎‌های روان‎‌شناسی زنان را پوشش خواهیم داد. اگرچه سعی خود را در این حیطه‎‌ها خواهیم کرد. ما بر روی جنبه‌‎هایی از دیدگاه برابری‎‌طلبی زنان متمرکز می‎‌شویم که برای جامعۀ ایران سودمند باشد. ما در تلاش هستیم که فصل مشترک روان‌‎شناسی زنان را با جنسیت، قومیت و طبقۀ اجتماعی بررسی کنیم و به تنوع تجربۀ زنان اهمیت داده و انواع ارزش‌‎ها و تجارب انسانی را در نظر بگیریم. با توجه به پیچیدگی رشد و تحول انسان، روان‎‌شناسی زنان حیطه‎‌ای میان رشته‌‎ای است که از زیست‎شناسی و علم عصب‎‌پایه تا جامعه‌‎شناسی و علوم شناختی را دربرمی‎‌گیرد تا بتواند از ایده‎‌های نوین سایر دیدگاه‎‌ها و رشته‎‌های علمی بهره‌‎مند شود.

   به منظور پیشبرد اهداف فوق، جلسه‎‌های ماهانۀ گروه تخصصی روان‎‌شناسی زنان، هرماه برگزار خواهد شد. در نخستین جلسۀ گروه که در تاریخ 1403/11/5 برگزار شد، تاریخچۀ شکل‌گیری انجمن روان‎‌شناسی زنان به عنوان سی و پنجمین شاخۀ انجمن روان‎‌شناسی امریکا (APA) به شرح زیر مطرح شد:

یک سال پس از پایه‌‎گذاری انجمن روان‎‌شناسی امریکا (APA) در سال 1893، یعنی 131 سال پیش، از میان 14 عضو پذیرفته‌‎شدۀ انجمن، تنها دو نفر زن بودند: مری ویتون کالینز و کریستین لاد فرانکلین.

مارگارت فلوی واش‎برن، نخستین زنی است که در سال 1894، یعنی یک سال پس از تأسیس APA در امریکا، درجۀ دکترای روان‌‎شناسی دریافت می‎کند.40 سال بعد از این تاریخ، دکترای روان‌‎شناسی به زنان رنگین‎‌پوست داده می‎‌شود، یعنی 40 سال طول می‎‌کشد تا زنانی از نژادهای دیگر، بتوانند مدرک دکترا در این رشته بگیرند. کالینز نخستین زنی است که در سال 1905، ریاست انجمن روان‎‌شناسی امریکا را عهده‌‎دار می‎‌شود.

مارگارت فلوی واش‎برن، به عنوان دومین زن در سال 1921 به ریاست انجمن روان‌‎شناسی امریکا منصوب می‎‌شود. 51 سالِ دیگر طول کشید تا انجمن، یک رهبر زن دیگر داشته باشد.

نقش‎ه‌ای رهبری زنان در APA و تعداد اعضای زن آن از اوایل دهۀ 1980 افزایش یافته است. امروزه درصد زنانی که سمت ریاست در انجمن روان‎شناسی و جامعۀ روان‌شناسی (APS) در امریکا را دارند، 70 درصد است؛ در حالی که در سال 2000، این میزان 30 درصد گزارش شده بود. امروزه دوسوّم روان‎شناسان شاغل در امریکا، زن هستند و از هر چهار درجۀ دکترای روان‎‌شناسی، سه مورد به زنان اعطا می‎‌شود. این در حالی است که از لحاظ تاریخی، تا سال 1915، زنان در انجمن‎‌های پزشکی پذیرفته نمی‎‌شدند و پیش از آن در دانشگاه‌‎‎ها، دختران و پسران از مسیرها و پله‌‎های جداگانه عبور می‎‌کردند.

همان‎طورکه پیش از این هم گفته شد، فرهنگ و سازه‌‎های اجتماعی ایستا نیستند. فرهنگ یک مولفه یا موجودیت[1] پویاست که همواره بازسازی می‌‎‌شود و تغییر می‌‎‌کند. ارزش‌‎‌های فرهنگی همواره در پاسخ به نیازها و ضرورت‎‌ها بازنگری می‎‌شود و تغییر می‎یابد. ذهنیت و فرهنگ جدایی‎‌ناپذیر هستند. جدایی‎‌ناپذیری ذهن و فرهنگ به این معناست که نگرش‎‌های مردم از طریق فرهنگ شکل می‎‌گیرد و فرهنگ هم از طریق مردم.

در دهه‎‌های 1960 و 1970، چند رویداد مهمّ به ظهور و پیدایش رشتۀ مجاز، قانون‎مند و جداگانه‌‎ای از روان‎‌شناسی به نام روان‎‌شناسی زنان منجر می‌‎شود. این رویدادها عبارتند از: آغاز دومین موج نهضت برابری‎‌طلبی زنان در امریکا؛ انتشار کتاب بتی فریدان به نام رمز و راز زنانه؛ و تشکیل سازمان ملّی زنان در امریکا. در سال 1961، ابتدا انجمن روان‎‌شناسی  زنان، 38 سال پس از تأسیس APA پایه‌‎گذاری می‎‌شود و سپس در سال 1973، شاخۀ 35ام انجمن، تحت عنوان روان‎‌شناسی زنان تأسیس می‎‌شود که امروزه با عنوان انجمن روان‎‌شناسی زنان[2] (SPW) شناخته شده است.

امسال در اواخر سال 2024، انجمن روان‎‌شناسی زنان، پنجاهمین سال تأسیس خود را جشن گرفت. یعنی از زمان شکل‎‌گیری 35امین شاخۀ روان‎‌شناسی (زنان)، 50 سال می‎‌گذرد. امروزه روان‎‌شناسی زنان از محتوا، نظریه و پژوهش کافی برخوردار است. ما در ایران، در آغاز راه هستیم، نه بلندپروازی می‌‎کنیم و نه خود را دست‎کم می‎‌گیریم.

در روان‎‌شناسی زنان دو مفهوم وجود دارد: جنس[3] و جنسیت[4]. جنس شامل ساختار ژنتیک و آناتومیک است و در پرسش‎نامه‌‎ها با دو گزینۀ زن یا مرد مشخص می‎‌شود. البته امروزه در پرسش‎نامه‌‎ها، گاه این گزینه حذف می‌شود (یعنی خود فرد و نام و نام خانوادگی‌‎اش اهمیت دارند). جنسیت ساختار فرهنگی و اجتماعی دارد. اگرچه این دو مفهوم، گاه هم‎پوشانی دارند.

پژوهشگران در حیطۀ زنان، دو رویکرد دارند: یا بر شباهت‎‌های میان زنان و مردان تأکید دارند یا بر تفاوت‎‌های میان این دو متمرکز می‎‌شوند. در رویکرد شباهت‎‌ها، اساساً زن و مرد در همۀ عرصه‎‌ها شبیه در نظر گرفته می‎‌شوند. نظر بر این است که تفاوت‎‌ها در اثر جامعه‌‎پذیری ایجاد می‎‌شوند و ارتباطی به زیست‎‌شناسی ندارند. براساس این دیدگاه، تفاوت‎‌های جنسیتی، فطری نیستند بلکه ساختار اجتماعی دارند. سیمون دوبوار فیلسوف، طرفدار برابری‎طلبی و اگزیستانسیالیست گفته است:

On ne nait pas femme, on le deviant femme.

ما زن به دنیا نمی‎آییم، زن می‌‎شویم.

ما در یک آزمایشگاه استریل زندگی نمی‎‌کنیم. ما زنان تحت تأثیر مجموعۀ به هم پیوسته‌‎ای از انتظارات، فشارها، کلیشه‎‌ها، باورهای مشترک فرهنگی دربارۀ زنانگی و طرحواره‌‎های جنسیتی که چارچوب شناختی کلی و عمومی را دربارۀ موضوع زن تشکیل می‎دهند و مبتنی بر کلیشه‎‌ها هستند، رشد و تحول زنانه پیدا می‌‎کنیم.

رویکرد تفاوت‎‌ها، بر تفاوت میان زن و مرد تأکید دارد که ناشی از خاستگاه زیست‎‌شناختی است و ریشه در بیولوژی دارد. این رویکرد به ذات‎‌گرایی یا نهادباوری[5] معروف است. دیدگاه تفاوت‌‎ها هم در فلسفۀ غربی و هم شرقی کهن ریشه دارد که مردان را واجد عقل و منطق و زنان را احساساتی و غیرمنطقی می‎‌داند. زنان در این رویکرد، همواره در جایگاه کهتری و فرودستی و مردان در جایگاه برتری قرار دارند. زنان غیرخودی محسوب می‎شوند.

روان‎‌شناسی زنان به جای تأکید بر شباهت‎‌ها یا تفاوت‎‌ها، امروزه بر شناخت بیشتر زنان تاکید دارد.

همان‎طور که اشاره شد، روان‎‌شناسی زنان ریشه در دیدگاه برابری‎طلبی زنان دارد. انواع برابری‎طلبی عبارتند از:

برابری‎‌طلبی لیبرال: خواهان آن است که زنان و مردان حقوق برابر قانونی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، آموزشی و فرصت‎‌های برابر داشته باشند. تأکید آن بر شباهت‎‌هاست و هدفِ تغییر نگرش‎‌ها و تغییر قوانین ناعادلانه را دنبال می‎‌کند.

برابری‎‌طلبی فرهنگی: معتقد است که ویژگی‎‌های خاص زنان، اهمیت دارند و ارزشمند هستند؛ ویژگی‎هایی چون همدلی، وابستگی و برقراری ارتباط. این رویکرد بر تفاوت‎های زنان و مردان تاکید می‎کند و هدف آن توانمندسازی زنان با تاکید بر همین ویژگی‎های خاص است.

برابری‎‌طلبی سوسیالیستی: تفاوت‎‌ها وجود دارند اما ناشی از نابرابری‌‎های اجتماعی و اقتصادی و طبقاتی هستند. تفاوت‎‌ها را سیستم سرمایه‌‎داری به وجود می‌‎آورد و هدف این رویکرد مبارزه با این سیستم است.

برابری‎‌طلبی رادیکال: تفاوت‎‌های میان زنان و مردان، ناشی از ظلم و ستم مردان و سیستم مردسالار است. مردها و نه سرمایه‌‎داری، عامل نابرابری هستند. توزیع ناعادلانۀ قدرت در روابط صمیمانه و در خانواده، عامل ایجاد تفاوت‎‌هاست. هدف این رویکرد، مبارزه با سیستم مردسالار و توزیع نابرابر قدرت است.

زن‎‌باوران[6]: یک رویکرد افراطی است که نابرابری را حاصل نژادپرستی[7]، تبعیض طبقاتی[8] و تبعیض جنسیتی[9] می‌‎داند. این گروه به جای واژۀ Women از واژۀ Womxn استفاده می‎‌کنند تا همۀ طیف‎‌های زنان را شامل شود.

برابری‎‌طلبی نئولیبرال: یا نوآزادی خواهان بر مسئولیت فردی زنان برای دستیابی به برابری با مردان، تأکید می‎‌کنند. در این رویکرد به نقش عوامل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در ایجاد نابرابری کم‎تر اهمیت داده می‎‌شود و بر نقش فرد تأکید می‎‌‌شود. کتاب بسیار تبلیغاتی تکیه بر خویشتن[10]، تألیف شریل سندبرگ، حاصل این دیدگاه است و هریک از زنان را مسئول غلبه بر موانع پیشرفت می‎‌داند. هر زنی می‎‌تواند با تلاش‌‎های فردی و پذیرش کامل مسئولیت برای سلامت و شادکامی خویش، به اوج برسد. برخی از منتقدان نگرانند، این گرایش جایگزین رویکرد لیبرال شود که تأکید آن بر گسترش عدالت اجتماعی و تلاش مشترک برای تغییر سیستم اجتماعی است.

به طور کلّی در تمام گرایش‌‎های برابری‎‌طلبی، به این موضوع اهمیت داده می‎‌شود که زنان نباید نسبت به مردان فرودست باشند و مردان نباید برتری و سلطه نسبت به آنان اعمال کنند.

شاخۀ 35ام APA، یعنی روان‎‌شناسی زنان، رویکردی همه‎‌جانبه به روان‎‌شناسی زنان دارد و فصل مشترک نژاد، قومیت، طبقه و گرایش‎‌های جنسی را در نظر می‎‌گیرد. سپس در این راستا انجمن روان‎‌شناسی زنان امریکا دارای پنج بخش است یا از پنج گروه در داخل خود، تشکیل شده است و هر گروه، وظایف و مسئولیت‎‌های خود را دارند. این بخش‎‌ها عبارتند از:

1. روان‎‌شناسی زنان سیاه‎پوست؛

2. روان‎‌شناسی زنان لاتین‎‌تبار، مکزیکی، کوبایی، پورتوریکویی، اسپانیایی؛

3. روان‌‎شناسی زنان با گرایش‌‎های جنسی مختلف؛

4. روان‌‎شناسی زنان امریکایی آسیایی‎‌تبار، چینی، ژاپنی، ویتنامی، کره‎‌ای؛

5. روان‎‌شناسی زنان بومی امریکا، زنان سرخ‎پوست.

اهمیت مسألۀ زبان و ادبیات فارسی در روان‎‌شناسی زنان: ریشۀ بسیاری از کلیشه‎‌های فرهنگی و تبعیض جنسیتی، زبان است. برای مثال، زبان‎‌های انگلیسی و فرانسه، شامل نمونه‎‌های متعددی از سوگیری علیه زنان هستند. در مورد استفاده از ضمایر he/she، از دهۀ 1980، APA تأکید کرد که در مقالات این دو ضمیر به طور برابر مورد استفاده قرار بگیرند. در زبان فارسی هم شاهد استفادۀ سوگیرانه از زبان در مورد زنان هستیم. در این زمینه، می‎‌توان به کاربرد زبان غیرموازی[11] و زبان موازی[12] اشاره کرد. اصطلاحات و صفات متفاوت و ناهم‎سانی برای خطاب قرار دادن زن و مرد مورد استفاده قرار می‎‌گیرند. در مورد زبان غیرموازی می‌‎توان به مثال‎‌هایی اشاره کرد که بر نقش اولیۀ زن به عنوان عامل باروری اشاره می‎‌کنند و واژه‌هایی که حاکی از استقلال یا تخصص داشتن باشند، اگر به تنهایی به کار بروند، زن بودنِ موصوف را نمی‌‎رسانند. مثلاً شاغل بودن یا عناوین دکتر و استاد، ماهیتاً مردانه محسوب می‎‌شوند و در صورتی که دارندۀ این مقام یک زن باشد، باید با عنوان خانم استاد یا خانم دکتر مشخص شود. از سوی دیگر، در زبان موازی، استفاده از اصطلاحات مشترک برای زنان و کودکان (“کوچولو”، “نازنازی” و غیره) یا استفاده از اسامی جانوران برای خطاب قرار دادن زنان (“پیشی”، “جوجو”، “روباه مکار”، “ماده سگ” و غیره) یا حتی به کار بردن اسامی توهین‌‎آمیز برای اشاره به زنان (“پتیاره”، “سلیطه” و غیره)، همگی حاکی از عمیق بودن ریشه‎‌های تبعیض در فرهنگ جامعه در مورد زنان هستند. چنین برخوردی، در اشاره به زنان سالمند، با شدّت بیش‎تر تجربه می‎‌شود (اغلب، زنان سالمند با اصطلاحاتی مانند “عجوزه”، “عفریته” و غیره، مورد خطاب قرار می‎‌گیرند یا این که شخصیت‎‌های منفی در اغلب داستان‎‌ها، زنان سالمند هستند).

در ادامه، خانم دکتر شفیعی مسألۀ زباهنگ‎‌ها (ساختارها و عباراتی در زبان که نما و شمای فرهنگی یک قوم را نشان می‎دهند) و اثر آن بر تقویت نگاه سوگیرانه به زنان را مطرح کردند. سپس خانم دکتر اشتاد به مثال‎‌هایی از زباهنگ‎‌های سوگیرانه در ابیات شاهنامۀ فردوسی اشاره کردند:

زن و اژدها هر دو در خاک به جهان پاک از این هر دو ناپاک به

یا

زنان را از آن نام ناید بلند که پیوسته در خوردن و خفتنند

هم‎چنین، بررسی و تحلیل شخصیت زنان در آثار ادبی فارسی و زبان‎‌های دیگر می‎‌تواند راه‌‎گشای بررسی شخصیت زنان در گروه‌‎های قومی مختلف و خرده فرهنگ‎‌های گوناگون باشد. برای مثال، نقش زن در رمان سووشون سیمین دانشور و نقش زن در رمان کلیدر محمود دولت‎‌آبادی و یا نقش زن در سایر آثار، به خوبی می‎‌تواند شخصیت برجسته دیگری از زن ایرانی را ترسیم کند. همین‎طور، در ادبیات غرب با ویژگی‎‌های خاصی از زنان روبرو هستیم که متفاوت از کلیشه‎‌های فرهنگی است. به عنوان نمونه، وصف زن و نقش او در آثار هرمان هسه، نویسندۀ آلمانی، مشکل آفرین است.

هسه مانند بسیاری از نویسندگان هم‎‌عصر خود، زن را به صورت پریزاد الهام‎‌گر و حامی هنر وصف می‎کند که از خردمندی مرموزی نصیب برده است- موهبتی که مردها از آن بی‎‌بهره‌‎اند- یا به صورت شهیدانی حساس که به سرچشمه دانش دسترسی دارند و از آن  سیراب می‎‌شوند. در قصه‎‌های هسه، هرجا زنی پیدا می‎‌شود- باید گفت که زن‎ها در قصه‌‎های او جای زیادی ندارند- نقش‎شان آن است که مردان را از قید خودشان آزاد کنند. زن‎‌ها در این قصه‌‎ها- پیر یا جوان- با تعادل و هماهنگی جاودانی، ایزیس، مایا، حقیقت و زادگاه متداعی‎‌اند و خاکی به نظر نمی‎‌آیند و به گونه‌‎ای تثبیت دلبستگی به مادرند؛ اما از وابستگی اودیپ‌‎گونۀ هسه به مادرش یا عقدۀ اودیپ فراتر می‎‌روند.

برای هسه صورت مادر و مفهوم زادگاه به منزلۀ معصومیت ازدست‎رفته است؛ احساس یگانگی با طبیعت و با تن خویش است که با فرآیند انزوای حاصل تمدن که توفیق‎‌های مادی و علم اغلب نمایندۀ آن است، تباه شده است. از آن جا که نمادهای جامعه‎‌سالاری و تمدن که بیش‎تر زیر نفوذ مردان است، رنگ قساوت دارد، هسه گمان می‎‌کرد که گردن نهادن به قواعد و آداب آن به انحراف و نابهنجاری انسانیت منتهی می‎‌شود.

بازگشت به سینۀ مادر در پایان بعضی از قصه‎‌های هسه به منزلۀ شناختن ارزش‎‌هایی است که در فرآیند تمدن و خودداری از ادامۀ هماهنگی با این فرآیند از میان رفته است. درنتیجه صورت مادر، نماد امتناع است از پذیرفتن شیوۀ «مردانه» یا «منطقی» برخورد با جهان که به جنگ و تباهی می‌‎انجامد.

منابع

خمسه، اکرم (1383). بررسی طرح‎واره‌‎های نقش جنسیتی و کلیشه‌‎های فرهنگی در دانشجویان دختر. مطالعات زنان، 2 (6): 134-115.

خمسه، اکرم (1386). بررسی رابطۀ میزان افسردگی و طرح‎واره‎‌های نقش جنسیتی در دانشجویان متأهل: مقایسۀ زنان و مردان دانشجو. خانواده و پژوهش، 1 (1): 110-96.

خمسه، اکرم (1386). بررسی نقش عوامل فرهنگی-اجتماعی بر طرح‎واره‌‎های نقش جنسیتی در دو گروه قومی از دانشجویان در ایران. مطالعات روان‎‌شناسی، 3 (2): 146-129.

هاید، جانت شیبلی (1403). روان‎‌شناسی زنان: سهم زنان در تجربۀ بشری. انتشارات ارجمند، چاپ ششم، (ترجمۀ اکرم خمسه).

هسه، هرمان (1402). خواب نی‎لبک. تهران: نشر ماهی، (ترجمۀ سروش حبیبی).

Dallas, Tera (2018). GDP- and gender diversity and pay. World Happiness Report.

Etaugh, C. A., Bridges, J. S. (2023). Women’s lives: A psychological exploration. New York: Rutledge.

Jackson, S., Scott, S. (2002). Gender: A Sociological Reader. Psychology Press.

Miller, P. H., Scholnick, E. K. (2000). Toward a feminist developmental psychology. Routledge.


[1] . Entity

[2] . Society for Psychology of Women

[3] . Sex

[4] . Gender

[5] . Essentialism

[6]. Womanists

[7] . Racism

[8] . Classism

[9] . Sexism

[10] . در ایران با عنوان تغییر مسیر ترجمه شده است.

[11] . Non Parallel Language

[12] . Parallel Language

آدرس انجمن روان‌شناسی ایران:

تهران، سیدخندان، ابتدای سهروردی شمالی، کوچه سلطانی (قرقاول)، پلاک ۳۷، طبقه سوم

کدپستی: 

1555716755

تلفن:  09367740873 (ساعت پاسخگویی: شنبه تا چهاشنبه، از ساعت 9 الی 14)

فکس: 86120659

کلیه حقوق برای انجمن روانشناسی ایران محفوظ است. – 1400©

طراحی سایت توسط شرکت مهندسی اشاره شرق