شعری در یاد استاد
شاعر: سید رحیم دستخط گشتی
موشح
جمع حروف مصراع، نام بلند استاد است.
(ر) رفتی و ماند از تو صد جاودانه
(ض) ضایع نمی شود این گنج و خزانه
(ا) آرام گر چه گشتی ای اوستادا
(ز) زنده چو کرده ای تو ما را بهانه
(م) مستانه ی نوشتن در دیدگانت
(ا) آری نهان نمودی صدها فسانه
(ن) نازم زمانه ای را چون تو رضا داشت
(ی) یادت نمی رود از ذهن زمانه
تقدیم به استاد علم و اخلاق، به روانِ روان شناسِ روان شاد، دکتر رضا زمانی
شاعر: سید رحیم دستخط گشتی
آویخته بر مدار کتاب هایم زنجیر یک نگاه نافذ
آنگاه که کودکانه پی تو روانه می شدم
تکلیف من چه شد، استاد؟!
آیا فروید از خاص بودنت چیزی نگفته بود؟
یا یونگ سایه ای از تو نشان نداد؟
آدلر چگونه عقده ی دیگر ندیدنت
تعبیر می کند!
***
دنبال نمره ی ترم، من در پی ات روان!
استاد اگر نمره نگیرم چه می شود؟
این فصل مشکل است
آن فصل سخت تر
***
استاد چونان همیشه
یک نگاه!
لبخند، پاسخش
هان ای عزیز من!
کو فصل سخت؟ کو؟!
راهی شویم
کتاب بیاور غرق آن شویم
این جمله را ببین…
یعنی…
آن جمله را نگاه…
چه زیبا گفته است
آری عزیز من
روان را ببین چه شیوا گفته است
اینجا ببین…
شیرین تر است ز قند
اکنون چگونه ای؟ این فصل تمام شد!
فردا دوباره منتظر اینجا نشسته ام
استاد می نشست
من تشنه شنیدن او می شوم هنوز
دشوارِ سهل!
من زاده ی دوباره بودن _ می شدم
از آن نگاه نافذ ساده
از آن سکوت خاص
آن علم بی مثال
اکنون سوال دیگر من
از چه بی جواب؟!