عوامل مؤثر در شکل‌گیری هویت روایتی تاریخی؛ دکتر الهام اشتاد

عوامل مؤثر در شکل‌گیری هویت روایتی تاریخی

دکتر الهام اشتاد

دبیر گروه تخصصی روان‎‌شناسی زنان

وقتی در روان‌شناسی در مورد هویت صحبت می‌کنیم، منظورمان پاسخ به این سؤال است که «من کیستم؟» ویژگی‌هایی از «منِ من» که در طول زمان ثابت ادراک می‌شوند؛ بنابراین، هم من براساس الگویی ثابت فکر و رفتار می‌کنم و هم دیگران قادر به پیش‌بینی افکار و رفتار من خواهند بود.
واژه‌هایی که در متون تخصصی، معادل واژهٔ هویت به کار می‌روند، عبارتند از: self؛ ego؛ personality؛ consciousness؛ awareness؛ mind؛ “basic core”. بنابراین، می‌توان گفت که هدف همهٔ روان‌شناسان با دیدگاه‌های مختلف، شناختن ماهیت هویت و مسیر شکل گرفتن آن بوده است. نکتهٔ مشترک دیدگاه‌های متنوع این است که این هستهٔ بنیادی، در قالب تعامل با دنیای بیرون شکل می‌گیرد و بدون تعامل، شکل و شمایلش را از دست می‌دهد و رشد نمی‌کند. به‌تدریج، در مقالات علمی بر روایتی بودن و داستان‌گونه بودن این هسته بیشتر تأکید شد. برای مثال، انزالدوئا (۱۹۹۸) معتقد است که هویت، شامل روایت‌هایی است که دربارهٔ خودمان به خودمان می‌گوییم و دیگران در مورد ما به ما می‌گویند (به نقل از مک کارتی و بیرموج، ۲۰۰۲).
مک‌آدامز و مک‌لین (۲۰۱۳) ادعا می‌کنند که مردم در مورد خودشان داستان می‌سازند و آن‌ها را با دیگران در میان می‌گذارند. این داستان‌ها حاوی روایت‌هایی در مورد وقایع و معنای این وقایع است. هویت روایتی، داستان تکامل‌یابنده و درونی‌شدهٔ فرد است که گذشتهٔ بازسازی‌شده و آیندهٔ تصوری فرد را به شکلی منسجم و معنادار به هم پیوند می‌دهد. روایت‌هایی که شامل درون‌مایه‌های (تم) عاملیت فردی، رستگاری، یافتن معنا و کنجکاوی و خودکاوی هستند، منجر به بیشترین میزان ممکن سلامت روان، بهزیستی و پختگی خواهند شد. بسیاری معتقدند که ادبیات و تاریخ، فرهنگ و زبان و حتی به قول پارفیت، جغرافیا، بخش مهمی از هویت روایتی ما را از پیش می‌سازند (مانند پارفیت، ۲۰۱۱؛ مک کارتی و بیرموج، ۲۰۰۲).
با توجه به موارد فوق، می‌توان چنین نتیجه گرفت که هویت جنسیتی شامل روایت‌هایی است که در مورد جنسیت ما، به ما گفته می‌شود یا خودمان در مورد جنسیت خودمان، به خود می‌گوییم و تاریخ، ادبیات، فرهنگ و زبان و حتی جغرافیا، قبل از تولد ما، بخش مهمی از هویت روایتی ما را از پیش ساخته‌اند. سؤال این است که درون‌مایه‌های عاملیت، رستگاری، معنایابی و شناخت درست خویش، تا چه اندازه در روایت‌های هویتی و تاریخی پیش‌ساختهٔ زنان، امکان بروز و ظهور دارند؟ تاریخچهٔ زندگی و فعالیت‌های زنان جهان و ایران، شامل روایت‌های نادرست بسیار متعددی در باب زن بودن است. مثال‌های بسیاری را در این مورد می‌توان مطرح کرد. در اولین نشست گروه تخصصی زنان انجمن روان‌شناسی ایران، به سه مورد عمده پرداخته شد.

یک- نجابت زن در بی‌نام و نشان بودن اوست
در طول تاریخ، داستان‌ها و مثال‌های فراوان از تشویق و اجبار زنان به بی‌نام و نشان بودن، روایت شده‌اند. زن خوب یا نجیب در تاریخ، زنی بوده که اسمش بر زبان‌ها نباشد. مثال شناخته‌شده‌تر این روایت، استفاده از اسامی مستعار مردانه توسط زنان نویسنده بوده است. جرج الیوت (نام مردانه) با نام واقعی ماری آن ایوانس، رمان‌های برجسته و متعددی را با استفاده از نامی مردانه منتشر کرد. گفته شده که او سبک زندگی مغایر با سبک رایج زمان خود داشت و چون مایل به جلب توجه و قضاوت مردم نبود، با اسم مردانه رمان نوشت. اما ویرجینیا وولف در کتاب «اتاقی از آن خود»، تحقیق نسبتاً مفصلی در این مورد انجام داده و اظهار می‌کند که زمانی در تاریخ ادبیات، نویسندگی یا سرودن شعر توسط زنان و نشر آثار با نام خود، معادل فحشا بوده است.
از روایت‌های ایرانی در مورد تأکید بر بی‌نام و نشان بودن زنان، می‌توان به داستان مدرسهٔ دخترانهٔ بی‌بی خانم استرآبادی اشاره کرد. بی‌بی خانم (از فعالان حقوق زنان در دوران انقلاب مشروطه) بعد از تبدیل خانهٔ خودش به مدرسهٔ دخترانه، با آزار و اذیت جامعهٔ متعصب آن دوره مواجه شد. او با استفاده از نفوذی که داشت تلاش کرد به آموزش دختران ادامه دهد. اما در نهایت، ادامهٔ فعالیت مدرسهٔ دخترانهٔ او مشروط به این شد که واژهٔ «دخترانه» از تابلوی مدرسه حذف شود چون باعث تحریک می‌شد!
داستان دیگر این‌که اسامی بسیاری از زنان مبارز حقوق زنان در دوران مشروطه، جایی ثبت نشده است چون بسیاری از زنان برای مشارکت در فعالیت‌ها از اسامی خود استفاده نمی‌کردند و با نام همسر یا پدران خود شناخته می‌شدند. دکتر باغدار دلگشا (۱۴۰۲) در کتاب «زنان، مشروطه و تغییرات اجتماعی»، به اسامی برخی از این زنان اشاره کرده است (عیال میرزا حاجی؛ همسر منشی نظام‌السلطنه؛ دختر اسدالله خان مهندس). شاید به همین دلیل، زنان عادت نداشته‌اند و یا پیگیر نشدند که فعالیت‌های خود را در تاریخ ثبت کنند. یکی از ایرادهایی که به روایت‌های تاریخی گرفته می‌شود، مردانه بودن آن‌هاست.

دو- ناقص‌العقل بودن خانم‌ها
ویرجینیا وولف در کتاب «اتاقی از آن خود» (۱۹۲۹)، سؤال مهمی را مطرح کرده و درصدد پاسخ به آن برمی‌آید: «اگر شکسپیر (در اواخر قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم)، خواهری با هوش و نبوغ مشابه خودش داشت، آیا این خواهر می‌توانست به نمایش‌نامه‌نویس برجسته‌ای شبیه به خود او تبدیل شود؟» پاسخ قطعاً منفی است اما به زعم وولف، علت پاسخ منفی، عقل ناقص زنان نیست. او وضعیت زنان زمان شکسپیر را بررسی می‌کند و درمی‌یابد که این زنان از حق مالکیت، حق آموزش، حق انتخاب (مثلاً انتخاب همسر)، حق داشتن شغل و درآمد آبرومندانه، مطلقاً برخوردار نبودند. این محرومیت تاریخی و هزاران‌ساله، می‌تواند درخشان‌ترین نبوغ و استعداد را زایل و حتی به جنون تبدیل کند. حتی در زمان وولف، محدودیت‌ها همچنان ادامه دارند و وولف برای نوشتن در مورد مقالهٔ «زن و داستان»، نمی‌تواند به‌تنهایی وارد کتابخانهٔ دانشگاه شود (قانون این است که ورود زنان به کتابخانه بدون همراهی مرد، ممکن نیست).
به مثال دیگری از تاریخ روان‌شناسی اشاره کنیم. یکی از قوانین تیچنر در سالن سخنرانی‌اش این بود که به هیچ‌وجه به دانشجویان دختر اجازهٔ حضور در سالن را نمی‌داد؛ چون مشارکت در صحبت‌های نامنزهٔ مردانه و حضور در سالنی که مردان در آن سیگار می‌کشیدند را برای آن‌ها شایسته نمی‌دانست. هرچند که تیچنر را در زمینهٔ حقوق زنان، از اساتید مترقی می‌شناسند چون از ورود آن‌ها به تحصیلات تکمیلی حمایت می‌کرد، اما پرواضح است که حضور زنان در دوره‌های تحصیلات تکمیلی بدون داشتن اجازهٔ استفاده از امکانات دانشگاه یا حضور در رویدادهای علمی، چه نتایجی به بار خواهد آورد (تاریخ روان‌شناسی نوین، ص ۱۴۲).
حساسیت و مراقبت افراطی در مورد زنان
برخورد با زنان به‌عنوان موجوداتی ضعیف و ناکارآمد یا حتی گاه با نیتی خیرخواهانه، موجوداتی حساس و ظریف، روایتی با جزئیات فراوان در تاریخ است. مارگارت مید (۱۹۲۸) در کتاب «بلوغ در ساموآ» توضیح می‌دهد که همین طرز برخورد، زنان را از آموختن مهارت‌های کار گروهی اثربخش، سخنوری و مهارت‌های تخصصی محروم کرده است.
یکی از مثال‌های تاریخ ایران، تصویب قانون منع تشکیل انجمن‌های زنان در سال ۱۲۸۱ است. سحر کریمی (۱۴۰۲) می‌نویسد که در این تاریخ، گروهی از مردان با وجود نبود منع قانونی و شرعی برای تشکیل انجمن‌های زنان، به این درخواست زنان پاسخ رد دادند زیرا معتقد بودند که زنان ایرانی، مهارت‌های لازم برای انجام کار گروهی را ندارند و بنابراین، بهتر است وارد این مقوله نشوند.
روایت‌های اشتباه در مورد جنسیت، چه زنانه و چه مردانه، در تاریخ و ادبیات جهان و ایران فراوانند. در روایت‌های تاریخی و هویتی زنان، درون‌مایه‌های عاملیت، رستگاری، معنایابی و دست‌یافتن به شناخت درست از خود، تا همین اواخر، بسیار ضعیف بوده و در نتیجه، رشد و پختگی به اندازه‌ای که انتظار داریم، ممکن نبوده است.

منابع

باغدار دلگشا، علی (1402). مشروطه، زنان و تغییرات اجتماعی– چاپ سوم. تهران: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان.

شولتز و شولتز (1969). تاریخ روان‎شناسی نوین (ترجمۀ سیف و همکاران). تهران: نشر دوران (چاپ بیست و سوم- 1378).

کریمی، سحر (1402). تشکیلات در سایۀ دولت: روایتی از دستاوردهای جنبش حقوق زنان در دوران اعطای مواهب ملوکانه. کتاب روزآروز؛ شمارۀ 3.

مید، مارگارت (1928). پژوهشی در مردم شناسی: بلوغ در ساموآ (ترجمۀ مهین میلانی). تهران: نشر ویس (1365).

وولف، و. (1929). اتاقی از آن خود (ترجمۀ صفورا نوربخش). تهران: انتشارات نیلوفر (چاپ چهارم- 1388).

McAdams, P., McLean, K. C. (2013). Narrative identity. Current Directions in Psychological Science, 22 (3): 233-238.

McCarthy, S. J., Birr Moje, E. (2002). Identity Matters. Reading Research Quarterly, 37 (2): 228-238.

Parfit, D. (2015). The unimportance of identity. In (eds) The Oxford Handbook of Self by Shaun Ghallagher. Oxford University Press.

آدرس انجمن روان‌شناسی ایران:

تهران، سیدخندان، ابتدای سهروردی شمالی، کوچه سلطانی (قرقاول)، پلاک ۳۷، طبقه سوم

کدپستی: 

1555716755

تلفن:  09367740873 (ساعت پاسخگویی: شنبه تا چهاشنبه، از ساعت 9 الی 14)

فکس: 86120659

کلیه حقوق برای انجمن روانشناسی ایران محفوظ است. – 1400©

طراحی سایت توسط شرکت مهندسی اشاره شرق