مقایسه تأثیر آموزش شناختی و تحریک مغناطیسی مکرر ترانس کرانیال بر بهبود کارکردهای شناختی و عملکرد در زندگی روزمره سالمندان مبتلا به نقص خفیف شناختی با اندوخته شناختی بالا و پایین: یک مطالعه ترکیبی
مقایسه تأثیر آموزش شناختی و تحریک مغناطیسی مکرر ترانس کرانیال بر بهبود کارکردهای شناختی و عملکرد در زندگی روزمره سالمندان مبتلا به نقص خفیف شناختی با اندوخته شناختی بالا و پایین: یک مطالعه ترکیبی
چکیدهپایاننامه دکتر محمد قادری رمازی دانشآموختۀ دکتری روانشناسی، دانشگاه اصفهان، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، گروه روانشناسی
دکتر محمد قادری رمازی پایاننامه دکتری تخصصی خود تحت عنوان “مقایسه تأثیر آموزش شناختی و تحریک مغناطیسی مکرر ترانس کرانیال بر بهبود کارکردهای شناختی و عملکرد در زندگی روزمره سالمندان مبتلا به نقص خفیف شناختی با اندوخته شناختی بالا و پایین: یک مطالعه ترکیبی” را در شهریور 1402 به اتمام رساند.
پایاننامه ایشان توسط دکتر ماهگل توکلی (استاد راهنما) و دکتر مجید برکتین و دکتر احمد عابدی (اساتید مشاور) هدایت شده است.
چکیده:
پژوهش حاضر، یک مطالعه ترکیبی از نوع گنجانده بود که به منظور مقایسه تأثیر آموزش شناختی و تحریک مغناطیسی مکرر ترانس کرانیال (rTMS) بر بهبود کارکردهای شناختی و عملکرد در زندگی روزمره سالمندان مبتلا به نقص شناختی خفیف (MCI) انجام شد. در بخش کیفی این پژوهش، شناسایی مشکلات شناختی سالمندان مبتلا بهMCI، با هدف ساخت یک بسته آموزش شناختی برای آنان، انجام شد. در بخش کمی نیز بررسی اثربخشی مداخلات آموزش شناختی و rTMS بر بهبود کارکردهای شناختی و عملکرد در زندگی روزمره سالمندان، با در نظر گرفتن سطوح مختلف اندوخته شناختی آنان، انجام گرفت. در پژوهش حاضر اعتبار عاملی نسخه فارسی مقیاس اندوخته شناختی سالمندان، نیز مورد بررسی قرار گرفت. جامعه پژوهش در بخش کیفی شامل تمامی سالمندان مبتلا به MCI ساکن شهر کرمان، تمامی اعضاء خانواده ایشان (افراد مطلع)، و تمامی متخصصان ارائه دهنده خدمات تخصصی به سالمندان، بود. بر همین اساس، با روش نمونه گیری هدفمند، 14 شرکت کننده سالمند با تشخیص MCI ، 7 فرد مطلع ، و 5 فرد متخصص، به عنوان اعضای نمونه، انتخاب گردیده و مورد مصاحبه قرار گرفتند. جامعه آماری در بخش کمی، برای مقایسه اثربخشی آموزش شناختی و rTMS تمامی سالمندان با تشخیص MCI ساکن شهر کرمان؛ و برای بررسی اعتبار عاملی مقیاس اندوخته شناختی سالمندان، تمامی سالمندان ساکن شهرهای کرمان و اصفهان بود. در بخش کمی، با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، 12 شرکت کننده با تشخیص MCI به عنوان اعضای نمونه انتخاب گردیده و به طور تصادفی در یکی از چهار گروه: آموزش شناختی (با اندوخته شناختی بالا)، آموزش شناختی (با اندوخته شناختی پایین)، rTMS (با اندوخته شناختی بالا)، و rTMS (با اندوخته شناختی پایین)، قرار گرفتند. به منظور نمونه گیری برای ارزیابی اعتبار عاملی مقیاس اندوخته شناختی سالمندان نیز، 471 شرکت کننده پاسخ دهنده به مقیاس اندوخته شناختی سالمندان ایرانی، به عنوان اعضای نمونه انتخاب شدند. علاوه بر مقیاس اندوخته شناختی سالمندان که به منظور تفکیک سازی شرکت کنندگان با اندوخته شناختی بالا و پایین مورد استفاده قرار گرفت، در بخش کیفی از مصاحبه های نیمه ساختار یافته، و در بخش کمی از مقیاس های واحد ارزیابی شناختی واحد روانپزشکی- عصبی (NUCOG) و فعالیتهای ابزاری زندگی (IADL) نیز استفاده گردید. نتایج بخش کیفی نشان داد مشکلات شناختی سالمندان مبتلا به MCI ازنوع حافظه (حافظه رویدادی)، توجه (تغییر توجه، توجه گزینشی، حفظ توجه و توجه پراکنده)، کارکردهای اجرایی (حافظه کاری، کنترل بازداری و انعطافپذیری شناختی)، زبان (یافتن کلمات)، و مشکلات جانبی (خلق مضطرب) بود. بر اساس نتایج بخش کمی: 1) بسته آموزش شناختی ویژه سالمندان MCI، بر اساس ارزیابی پنل متخصصان (6N=)، از روایی صوری و محتوایی مناسبی برخوردار بود (1CVR=؛ 0.79CVI>). 2) آموزش شناختی و rTMS هر دو، موجب بهبود عملکرد شناختی و عملکرد در زندگی شرکت کنندگان شد. درصد بهبودی در متغیر کارکردهای شناختی در شرکت کنندگان گروه آموزش شناختی (با 14.40 درصد بهبودی)، بیشتر از شرکت کنندگان گروه rTMS (با 9.25 درصد بهبودی) بود. درصد بهبودی عملکرد در زندگی روزمره نیز در شرکت کنندگان گروه آموزش شناختی (با 43.53 درصد بهبودی)، بیشتر از شرکت کنندگان گروه rTMS (با 25.32 درصدبهبودی ) بود. سالمندان مبتلا به MCI با اندوخته شناختی بالا و پایین به لحاظ تأثیرپذیری از مداخله آموزش شناختی با یکدیگر تفاوت داشتند. در متغیر کارکردهای شناختی، تاثیرگذاری مداخله آموزش شناختی بر روی شرکت کنندگان با اندوخته شناختی بالا (با 16.7 درصد بهبودی)، بهتر از شرکت کنندگان با اندوخته شناختی پاییین (با 12.1 درصد بهبودی)، بود. در نقطه مقابل، در متغیر عملکرد در زندگی روزمره، تاثیرگذاری مداخله آموزش شناختی بر روی شرکت کنندگان با اندوخته شناختی پایین (با 53.13 درصد بهبودی)، بهتر از شرکت کنندگان با اندوخته شناختی بالا (با 33.93 درصد بهبودی)، بود. مطابق یافته دیگر، بین سالمندان مبتلا به MCI با اندوخته شناختی بالا و پایین به لحاظ تأثیرپذیری از rTMS تفاوت چندانی وجود نداشت. نسخه فارسی مقیاس اندوخته شناختی سالمندان از روایی سازه مناسب (0.035RMSEA= , 0.992=CFI , 0.923=AGFI ,0.967=, GFI0.116= p ,1.275=c2/df)، وهمچنین از ویژگی تغییرناپذیری عاملی در شرایط الگوی بدون محدودیت، الگوی با محدودیت در بارهای عاملی، و الگوی با محدودیت در کوواریانسهای ساختاری، برخوردار بود. در مجموع می توان نتیجه گرفت، ارزیابی های کمی و کیفی موید سودمندی بسته آموزش شناختی برای سالمندان مبتلا به MCI بوده است؛ بنابراین استفاده از آن در سایر تحقیقات به دیگر پژوهشگران توصیه می شود. همچنین، مطابق با یافته های پژوهش حاضر، استفاده از نسخه فارسی مقیاس اندوخته شناختی سالمندان نیز، به سایر محققان توصیه می گردد.
واژگان کلیدی: آموزش شناختی، تحریک مغناطیسی مکرر ترانس کرانیال، نقص شناختی خفیف، اندوخته شناختی، سالمندی