مهاجرت، مهاجران و اختلالات روانی
پانتهآ وثوقی
کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی
این روزها به دلیل فشارهای روانی زیادی که ناشی از مشکلات متعدد و بسیار در جامعه است، تمایل به مهاجرت در تمام سنین بهویژه در قشر جوان تحصیلکرده، بالاتر رفته است. مشکلاتی قدیمی ازجمله دوران چندسالۀ کووید-19 و گرفتاریهای عدیدۀ آن مانندِ فقدان واکسن و سرم در شرایط ضروری، اضطراب بیماری و مرگِ خود یا عزیزان، عوارض جسمانی و اختلالات روانی ناشی از بیماری بعد از بهبودی، سویههای تمامنشدنی آن و سایر مشکلات شاملِ تحریم و فشارهای اقتصادی و سیاسی، ناکارآمدی مسئولان، تورم شدید، بیثبات و افسارگسیخته، بیکاری و نبود مشاغل متناسب با سطح توانمندیها و یا تحصیلات افراد، فقدان درآمد مکفی و متناسب با هزینهها، وضعیت بسیار نابسامان مسکن، قیمتهای کاذب و همیشه ملتهب خرید یا اجارۀ مسکن، هزینههای بسیار بالای مواد غذایی بهویژه کالاهای اساسی، وضعیت بهداشت و درمان، گرانی بیشازاندازۀ هزینههای درمانی در بیمارستانهای خصوصی، آزمایشگاهها، دندانپزشکیها و همچنین گرانی و نایابی برخی اقلام دارویی، همچنین عدم دسترسی آسان به اطلاعات جهانی به دلیل وضعیت گرانی اینترنت آنهم نهچندان پرسرعت، شرایط فیلترینگ گسترده و فیلترشکنهای پُرهزینه، عدم آزادیهای اجتماعی و فقدان تفریحات گسترده و سالم، اجحاف در حقوق شهروندی، وضعیت محیطزیست بسیار نگرانکننده ازجمله آلودگی شدید هوا عوارض و بیماریهای جسمانی و روانی ناشی از آن که تقریباً شامل اکثریت روزهای سال شده و بدون یافتن راهکاری اساسی همچنان روبه افزایش است آلودگی آب، کمآبی، بحران خشکسالی و همچنین هشدارهای پیدرپی زلزله، سیل و سایر موارد که تمامی آنها موجب بدبینی نسبت به اصلاح شرایط جامعه در آینده و ناامیدی از تلاش بیشتر جهت رسیدن به آرزوها شده است.
افراد برای دستیابی به رؤیاها، آرزوها و حداقل درآمد مکفی برای هرچه زودتر رفع کردن نیازهای اولیهشان و بهطورکلی داشتن یک زندگی حداقلی، طبیعی، سالم، آزاد و برای کسب آنچه در وطنشان در حال حاضر و حتی در سالهای دورتر هم دستنیافتنی میبینند، ترجیح میدهند به کشورهای دیگر مهاجرت کنند، شاید که روزنۀ امیدی برای داشتن یک زندگی بهتر برای خود یا فرزندانشان در آنجا بیابند.
طی گفتگویی با دکتر حسن حسینی (1397)، جامعهشناس و عضو هیئتعلمی دانشگاه تهران که مسئولیتهای مختلفی را در حوزۀ آسیبهای اجتماعی بر عهده داشته است به بررسی مهمترین مشکلات اجتماعی کنونی کشور پرداخته شد. به گفته دکتر حسینی 5 مورد مهم مشکلات اجتماعی کنونی عبارتاند از «نبود انسجام اجتماعی، نبود مرجع برای جامعه، فساد سیستمی، منفعتطلبی خودخواهانه، پولپرستی و رفتارهای اجتماعی ناهنجار مردم» . ایشان در خصوص نبود انسجام اجتماعی توضیح دادند که «یکی از دلایل اصلی عدم انسجام ملی، مشکلات اقتصادی بهخصوص در سالهای اخیر است. وقتی کشور تحریم میشود، کارخانهها، مزارع و… میخوابند، تعداد بیکاران بالا میرود و بهداشت و درمانِ مردم دچار مشکل میشود. اثرات روانی این اتفاقات در روحیۀ جامعه اثر میگذارد و این اثرات روحی در روابط اجتماعی بین افراد بروز میکند. در این شرایط، جامعه دچار اگوئیسم میشود، نوعی گلیم خود را از آب بیرون کشیدن، خودپرستی و دیگران را ندیدن. در این شرایط افراد منافع خود را به هر چیزی ترجیح میدهند و سعی میکنند از امکاناتی که در دسترسشان است به هر نحوی به نفع خود استفاده کنند. تزلزل و تلاطم فکری، انسانها را در تصمیمگیری بیثبات میکند و آنها را دچار زندگی کوتاهمدت میکند. این تلاطمها توجه شهروندان را به همنوع خود کمتر کرده است. طبیعی است وقتی امکانات محدود شود توجه انسان به خودش بیشتر میشود. (فرارو، 1397)
برخی افراد، مهاجران ایرانی –بهویژه تیزهوشان و نوابغ- را سرزنش میکنند که نباید کشور را ترک کنند و آنها را مسبب وضعیت کنونی و یا تشدید آن میدانند چراکه با فرار نخبهها، کشور از افراد باهوش خالی میشود و وضعیت افرادی که سطح هوش پایینتری دارند بهمرور اسفناکتر و ویرانی کشور گریزناپذیر خواهد شد. آن مهاجران نیز استدلالهای خود را دارند و اطمینان دارند که در این کشور به جایگاهی متناسب با ذکاوت، هوش و توانمندیهایشان نخواهند رسید و با ماندن در کشور، زندگیای که یکبار به آنها دادهشده است، تباه خواهد شد. اگرچه طبق صحبتهای دکتر حسینی هم میشود اینطور استدلال کرد که این افراد به دلیل مواجهه با تزلزل و تلاطمهای فکری بسیار زیادِ ناشی از وضعیت متغیر و بیثبات کشور که در تمام حیطهها قابلیت برنامهریزی برای رسیدن به اهداف میانمدت و بلندمدت را مختل کرده است، بهطور طبیعی توجهشان به وضعیت همنوعهای خود کمتر شده و خودمدار یا خودگرا شدهاند. از سوی دیگر بسیاری از هموطنان دیگری که ساکن ایران هستند هم فقط در تلاشاند که خودشان را نجات دهند بنابراین به دنبال راهکارهای کوتاهمدت و سریع میگردند و بر منافع فردی خود و خانواده متمرکز شوند. همین باعث میشود وضعیت نابسامان کشور، نابسامانتر شود، اعتمادها از بین برود، تمایل به انزوا و دوری از روابطِ پایدار و عمیق، بیشتر شود، آرامش روانی کمتر، عصبانیت و خشونت بیشتر و درنهایت افرادِ اخلاقیتر نیز تمایل بیشتری به مهاجرت پیدا کنند.
نگارنده در وبگاهی که مختص شاغلان در اصناف و مشاغل مختلف و همچنین تحصیلکردگان است، افراد را تحت مشاهدۀ ریزبینانه و چندین ساله قرار داده است و مواردی که تماماً میتوانستهاند و یا میتوانند در ایجاد و یا تشدید اختلالات روانی هموطنان مهاجر و غیر مهاجر نقش داشته باشند را مشاهده کرده است که در ذیل ذکر میگردند.
برخی از جوانان وطن برای مهاجرت، مسیر ادامۀ تحصیل را انتخاب میکنند. عدهای از آنها هدفمند هستند و میدانند دقیقاً چه رشتهای را برای ادامۀ تحصیل میخواهند اما عدهای دیگر مضطرب و در عجله برای رفتن هستند، آنها در میان رقابت با سایرین در انتخاب رشتۀ تحصیلی مطلوب خود گیر میفتند و برخی درها را به خاطر رقابت و ظرفیت محدود در آن رشته به روی خود بسته میبینند، همین موضوعات باعث میشوند که عدهای از آنها مجبور شوند که رشتۀ موردعلاقۀ خود را انتخاب نکنند و هر رشتهای مشابه یا حتی نامشابه با رشتۀ مطلوبشان که ظرفیت و امکان پذیرش دارد را انتخاب کنند فقط به این امید که هرچه سریعتر ویزای تحصیلی بگیرند، مهاجرت کنند و از کشور خارج شوند. برخی دیگر که به سمت کشورهای اطراف درحرکتاند و تمایلی به ادامه تحصیل ندارند، به دنبال هر کاری در هر سطحی میگردند و هیچ توجهی به مشکلات در غربت و آسیبهای احتمالی آتی ندارند. برخی از هموطنانِ میانسال هم گاهی مجبور میشوند جگرگوشههایشان را در سنین پایین حتی کودکی و نوجوانی از خود دور کنند به امید اینکه برای فرزندانشان، آیندۀ بهتری در سایر کشورها رقم بخورد، برخی از آنها همراه فرزندشان به سفری کوتاه و چندماهه میروند تا او سکنی گزیند و سپس خودشان، دلنگران، بازمیگردند. برخی والدین هم به فرزندانشان فشار میآورند که علیرغم میلشان از آنها جدا شوند و با این کار نهتنها به فکر نجات فرزند هستند بلکه به فکر نجات خود از طریق اقامت گرفتن فرزند نیز هستند. عدهای دیگر از والدین هم برای نجات فرزندانشان، علیرغم میل شخصی، خودشان هم مجبور به ترک وطن بهصورت بلندمدت میشوند و سپس دچار پریشانحالی بیشتری بعد از مهاجرت میشوند، انگار که یک چشمشان مدام به عقب است به امید اینکه تغییراتی اتفاق بیفتد و هرچه سریعتر برگردند. برخی دیگر از افراد هم پیدرپی به والدین دارای فرزند فشار روانی میآورند که زودتر فرزندشان را از ایران خارج کنند و بهتکرار چرایی نفرستادن فرزندشان به خارج را پرس و جو میکنند و باعث پریشانی روانی آن والدین میشوند. گاهی، فرزندان اصلاً تمایل به جدایی از والدین یا جدایی از وطن ندارند و به همین دلیل جروبحثهای مداوم و روزانهای بین والدین و فرزندان اتفاق میفتد.
در این میان، عدهای از هموطنان هم به تصاویر آنهایی که در فرودگاه به اشتراک میگذارند، ناامیدانه و حسرتزده نگاه میکنند و آرزوی این را دارند که جای آن افراد باشند. گاهی هم خودِ آن جوانان تصاویرشان را با بغض و آه به اشتراک میگذارند و گاهی هم عدهای از آنها با احساس پیروزی و موفقیت به مانند فتح قلهای دست ناپذیر درصدد به رخ کشیدن لحظۀ آخر خروج از کشور برمیآیند که موجب حسرت، برانگیختن حسادت، غم، خشم و ناامیدی سایرینی میشود که خود را اسیر و غرق مشکلات داخلی میبینند و علیرغم تمایل، توان خروج از کشور را به دلایلی ندارند.
عدهای هم مدام گذشتۀ خود را نشخوار میکنند و بیشازاندازه خود را در تفکرات غرق میکنند. آنها از اینکه در فلان مقطع تاریخیِ زندگیشان چقدر اشتباه کردهاند که با داشتن موقعیتِ خروج از کشور فرصت را ازدستدادهاند و یا اینکه زمان قدیم در کشوری خارجی میزیستهاند و چقدر اشتباه کردهاند که به وطن برگشتهاند، خودسرزنشی مداوم میکنند و حال روانی خود را بسیار به هم میریزند که گاهی حتی تا افسردگی شدید و میل به خودکشی هم پیش میروند. عدهای هم دنبال پناهندگی یا مهاجرت غیرقانونی هستند و با پرداخت پول به افرادی حتی با قایق تا مکانی میروند و اصلاً به عواقب خطرناک مسیری که برای خود، خانواده و کودکانشان رقم میزنند، اندیشه نمیکنند و متأسفانه عدهای همین میان سرشان کلاه میرود، ضربۀ مالی میخورند و مجدداً روز از
دلایل مهاجرت از فردی به فرد دیگر متفاوت است و با اهداف متفاوتی صورت میگیرد که قاعدتاً این دلایل و اهداف در گسترۀ بزرگی قرار میگیرند که ذکر تمام آنها در اینجا ممکن نیست؛ اما چیزی که بسیار واضح است تبِ تند مهاجرت در بین هموطنان نهفقط مثل گذشته شامل تیزهوشان، نوابغ و قشر تحصیلکرده است بلکه شامل تودۀ مردم و بسیاری از طبقات و اقشار جامعه، گروههای اجتماعی و اقتصادی مختلف هم شده است و به سنین مدرسه و به قشر فنی و حرفهای -بهعبارتیدیگر نیروهای متخصص فنی- و حتی به کشاورزان هم رسیده است و متأسفانه روزبهروز در حال افزایش است.
دنیایاقتصاد در آذرماه 1401 گزارش داد: «آخرین آمار مهاجران ایرانی که ثبتشده، ۶۵ هزار نفر در سال است که رکورد تازهای برای ایران است. طبق گزارش رصدخانه مهاجرت ایران، در فاصله سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۱ بهطور متوسط سالانه حدود ۸۶ هزار ویزا یا اجازه اقامت غیر توریستی برای ایرانیان در اروپا، آمریکای شمالی، استرالیا، ترکیه و سایر کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD) صادرشده است». در ادامۀ همین مطلب آورده شده است که طبق تحلیل یافتههای سال ۲۰۱۸ گالوپ، میل به بازگشت در میان مهاجران ایرانی یک درصد است که در مقایسه با میانگین جهانی هفت درصد، فاصله قابلتوجهی دارد.
تجارتنیوز به نقل از اکو ایران گزارش میدهد که «رصدخانۀ مهاجرت بهتازگی برای بحث مهاجرت، نظرسنجی اینترنتی برگزار کرده که حدود ۱۲ هزار نفر در آن شرکت کردهاند». بهرام صلواتی مدیر رصدخانه مهاجرت ایران در همایش فرصتهای ایران در عصر دیجیتال در این راستا بیان کرد: «تنها ۱۶ درصد از افراد شرکتکننده در این نظرسنجی، قصد ماندن دارند، حدود ۲۰ درصد مهاجرت کردهاند که از میان آنها فقط ۴ درصد قصد بازگشت به کشور دارند و بیش از ۶۰ درصد تمایل دارند که مهاجرت کنند؛ این تعداد یا برای مهاجرت برنامهریزی کردهاند یا اقدام». او توضیح میدهد: «شرایط کلی سیاسی و اقتصادی کشور دلیل ۸۰ درصد مهاجرتها بوده است. در سال گذشته عوامل اقتصادی، بدترین و مهمترین عوامل بودند، اما الان عوامل سیاسی، بدترین وضعیت را نشان دادهاند و خودشان را مسلط کردهاند.»
از طرفی دیگر در شهریور 1401، به گزارش ایمنا و به نقل از روزنامه دنیای اقتصاد اینگونه بیان شد که «موضوع فرار مغزها و نخبگان، حالا به مهاجرت دستهجمعی پزشکان و کادر درمان رسیده است. بر اساس آمار، ظرف یک سال گذشته ۱۶۰ متخصص قلب مهاجرت کردهاند؛ در همین مدت ۳۰ هزار کادر درمان از دانشکدههای علوم پزشکی درخواست نداشتن سوءپیشینه[1] داشتهاند که مقصدشان عمان بوده است؛ همچنین ظرف چهار سال گذشته ۱۶ هزار پزشک عمومی از کشور مهاجرت کردهاند.»
سؤال اینجاست که با این حجم از مهاجران ایرانی بهویژه در کادر درمان و بهداشت و با خالی شدن جامعه از نیروهای متخصص و فوق متخصص، چه آسیبهای جسمانی و روانیای بهکل جامعه وارد خواهد شد؟
این حجم از مهاجران که تمایل به ترک وطن داشتهاند و دارند، خودشان شخصاً با چه مشکلات روانشناختی و یا اختلالات روانیای دستوپنجه نرم میکردهاند؟ آیا پیش از خروج از کشور، اختلالات روانی خود را بررسی و در صورت مبتلا بودن، درمان نسبیای انجام دادهاند؟ اگر خیر، پس از مهاجرت و مواجهه با شرایط، مشکلات، محیط تازه و عوامل استرسزای جدید در کشوری جدید، چه بر سر وضعیت روانی آنها در آنجا خواهد آمد؟ آیا برنامهای برای کمک به شناخت و تخفیفِ اختلالات روانی افراد مهاجری که در روند مهاجرت هستند و هنوز به نتیجه نرسیدهاند و یا منتظر جواب دانشگاه یا سفارت و غیره هستند، وجود دارد؟
در وبگاه یونیسف، بخش صدای جوانان، مقالهای مختصر با عنوان سلامت روان در بحران اقتصادی ( 2022)، منتشرشده که اشارهکرده «بحران اقتصادی به همه افراد جامعه آسیب میزند و در این مواقع احساس استرس طبیعی است. عدم اطمینان در مورد آینده، از دست دادن درآمد، ناتوانی در پرداخت صورتحسابها و بازپرداخت بدهیها، تورم و بیکاری، برخی علل کلیدی هستند که بر سلامت روان تأثیر میگذارند. برخی افراد ممکن است اضطراب، افسردگی، بیخوابی، کنارهگیری اجتماعی، بیماریهای جسمی و سایر موارد را تجربه کنند». همچنین در وبگاه سازمان بهداشت جهانی (WHO)، مقالهای تحت عنوان «تأثیر بحران های اقتصادی بر سلامتروان» در ژوئیۀ 2023، منتشرشده که در آن بهصراحت اعلامشده است که انتظار میرود بحران اقتصادی، اثرات سلامت روانی ثانوی ایجاد کند که ممکن است میزان خودکشی و مرگومیر ناشی از مصرف الکل را افزایش دهد.
علی اسدی، معاون بهداشت روان، حفاظت اجتماعی و انارکولوژی وزارت بهداشت، آمار مبتلایان به اختلالات روانی و علل آن را منتشر کردند که وبگاه سلامت نیوز آن را در دیماه 1401 به اشتراک گذاشته است. ایشان گفتند: «در شرایط اقتصادی بحرانها، آسیبهای اجتماعی میتواند افزایش یابد». با توجه به وضعیت سلامت روان در ایران، افسردگی و اضطراب، شایعترین بیماری روانی در ایران محسوب میشود، حدود ۱۷ تا ۸۸ درصد جمعیت کشور با علائم افسردگی و اضطراب شناختهشدهاند. در کل اگر بخواهیم یک میانگین آماری داشته باشیم، حدود ۲۵ درصد از جمعیت کشور نیازمند خدمات روانپزشکی هستند، البته باید توجه داشت که این آمار گاهی به ۳۰ درصد هم میرسد. افراد دارای افسردگی، اضطراب، اختلالات خواب، اختلالات رفتاری، پرخاشگری و غیره در فهرست بیماران روانی قرار میگیرند. افسردگی، استرس و پرخاشگری در رتبههای اول تا سوم قرار دارند و عمده بیماریهای روانی کشور محسوب میشوند. دکتر زالی رئیس دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در سال1400، با هشدار نسبت به افزایش بروز اختلالات روانشناختی در جامعه گفت از هر 3 ایرانی یک نفر اختلالات روانی دارد و خبرگزاری میزان در سال 1402، اعلام کرد که ۶۰ درصد ایرانیها از اختلالات روانی خود بیاطلاع هستند و متخصصان میگویند از زمان شیوع کرونا میزان شیوع افسردگی، اضطراب و استرس ۱۶ درصد افزایشیافته است. محمد حاتمی، رئیس سابق نظام روانشناسی کل کشور در اسفندماه 1400، نرخ شیوع اختلالات روانی در دوران کرونا نسبت به قبل از کرونا را با ۱۰ درصد افزایش اعلام کرده بودند و در همان بیانیه اعلام کردند که وزارت بهداشت،درمان و آموزش پزشکی قبل از کرونا نرخ اختلالات روانی در ایران را 8/23درصد اعلام کردهاند و گفتهاند که با این آمار، اکنون نرخ شیوع اختلالات روانی میتواند 5/34 درصد باشد.
اگرچه به نظر میآید اختلالات روانی در وضعیت بحرانی و کنونی کشور، بسیار بیش از این آمارها باشد و حتماً باید پژوهشهای گسترده و جدیدی برای بررسی دقیقتر انجام شود، بههرحال، سؤال مهم این است که اختلالات روانی، چقدر در مهاجرت افراد، جوانان و متخصصان یا تمایل آنها به مهاجرت، جدای از تمامی مشکلات جامعۀ کنونی، نقش داشته و دارد؟
از طرف دیگر افراد و جوانانی که بسیار برای مهاجرت عجله دارند و تجربۀ خروج از کشور را اندک داشتهاند یا اصلاً نداشتهاند، از کشورهای غربی و توسعهیافته برای خودشان مدینۀ فاضلهای میسازند که هیچکس قادر به اصلاحش نیست. متأسفانه این افراد درگیرِ شنیدن صدای دُهلی میشوند که بسیار از دور خوش است. برخی از آنها در برابر هر پاسخی که بخواهد مشکلات زیستن در کشورهای دیگر را مطرح کند بهسرعت برانگیخته میشوند، رفتارهای پرخاشگرانه از خود نشان میدهند و استدلال مدامشان مقایسۀ شرایط ظاهری آن کشور با جهنمی است که باور دارند اکنون در آن در حال زیست هستند.
اشتیاق بیشازحد آنها برای فرار از کشور و مشکلات کنونی باعث میشود کمتر به مشکلات احتمالی آتی در کشور مقصد و غریب توجه، عمیقاً تفکر و یا حداقل گردآوری اطلاعات مکفی کنند تا شاید در آینده برایشان کاربردی داشته باشد و تلاش کنند که از قبل کاملاً خود را برای مقابله با مشکلات احتمالی در آنجا آماده کنند؛ بنابراین تنها راهِ بازی که باقی میماند، تجربهاندوزی و درک بیشتر در حین مواجهه مستقیم با مشکلاتِ بعد از مهاجرت است. همین امر باعث میشود، مشکلات و اختلالات روانیای در آنجا برایشان ایجاد شود مانند غربتزدگی و اختلالات ناشی از آن و یا اختلالات روانی قبلی خودشان که هیچ شناختی روی آنها نداشتهاند و درمانی هم برایشان انجام نداده بودند، تشدید شوند و سرانجام تمامی این عوامل بر عملکرد تحصیلی، شغلی و حتی کل زندگیشان میتوانند اثرگذار باشند.
در مطالعات متعددی روی دانشجویانی که برای تحصیل، مهاجرت و وطنشان را ترک کردند، متوجه شدند که اختلالات روانشناختی متفاوتی دیدهشده است. بهعنوانمثال در پژوهشی که توسط تالیتا سانتوس فرارا[1]در مارس 2022، با عنوان «درک تجربۀ غربتزدگی از طریق روایات دانشجویان سال اولی مقیم در دانشکده»انجام شد آمده است: “دلتنگی برای وطن، پدیدۀ پیچیدهای است که در یک طیف عمل میکند و بر عملکرد روانی، شناختی و جسمانی افراد تأثیر میگذارد. وطن و میل شدیدی برای بازگشت به وطن، فکر و ذکر مبتلایان است. در آموزش عالی، غربتزدگی در میان دانشجویان سال اول با خطر بیشتری برای ترک تحصیل، علائم افسردگی و اضطراب و عدم رضایت از تجربۀ کلی دانشکده مرتبط است. در این مطالعۀ پدیدارشناختی، ماهیت تجربۀ غربتزدگی در میان دانشجویانی که برای اولین بار در مقطع کارشناسی در تالارهای یک دانشکدۀ خصوصی کاتولیک در شمال شرقی زندگی میکنند از منظر تئوریِ نیاز به تعلق، موردبررسی قرار گرفت. 7 شرکتکننده در طول هفتۀ اولِ دوری از خانه احساس غربت کردند و توافق کردند که در سه مصاحبۀ نیمه ساختاریافته در طولترم پاییز ۲۰۲۰ شرکت کنند. شرکتکنندگان در مورد احساس غربت بهعنوان یک تجربه متناقض پر از احساسات مختلف صحبت کردند. محرکهای رایج احساس غربت شامل یادآوری خانه، فقدان فعالیتها و ارتباطات و تنها بودن بود.”
دکتر علیرضا جباری، متخصص اعصاب و روان و درمانگر انواع مشکلات روانی بعد از مهاجرت را اینچنین مطرح کردهاند: «اغلب مهاجران با مشکلات فراوانی مانند افسردگی بعد از مهاجرت، اضطراب و اختلال استرس پس از سانحه، اندوه، ناامیدی، اختلال در خواب، تحریکپذیری و عصبانیت مواجه میشوند.»
جدای از موضوعات مطرحشده در فوق و تمایل روزافزون مهاجرت ایرانیهای داخل به خارج از کشور، سایر مهاجرتها را نیز باید مدنظر داشت، مهاجرتِ بسیار زیاد هموطنان از شهرهای کوچک به بزرگ و با امکانات بیشتر و بهتر -ازجمله به خاطر موضوعات کاری- مانند تهران، کرج، اصفهان، شیراز، مشهد و سایر مهاجرتهای استان به استان و حتی سیر معکوس مهاجرت که به دلیل گرانی بیشازحد مسکن و اجارهها هماکنون در حال وقوع است و افراد از شهرهای بزرگ مجدداً به شهرهای کوچک و شهرکهای اطراف شهرهای بزرگ، مهاجرت میکنند نیز قابلمشاهده و تأمل است.
در شهریورماه 1402، پایگاه خبری بهار اعلام کرد که ۲۲ استان از ۳۱ استان ایران «شاخص فلاکت» بالاتر از میانگین کشور دارند و شاخص فلاکت در ایران به ۶۰ درصد افزایشیافته است! بررسی آمارهای رسمی ازجمله گزارشهای مرکز آمار ایران نشان میدهد که «شاخص فلاکت» در پایان فصل بهار 1402در بسیاری از استانهای ایران روندی افزایشی داشته و ازجمله در لرستان به نزدیک ۷۰ درصد رسیده است. نرخ تورم و نرخ بیکاری بالا که منجر به افزایش شاخص فلاکت شده است در کنار افزایش خط فقر در ایران، سقوط ارزش پول ملی و کاهش قدرت خرید مردم، بیانگر دشوارتر شدن زندگی برای مردم در استانهای مختلف است.
[1]. Talita Santos Ferrara
[1]. Good standing
بنابراین، دور از انتظار نیست که هموطنان بسیاری در تلاش برای بقا برآیند و از شهرشان کوچ کنند و علیرغم میلشان به سایر شهرها مهاجرت کنند البته با کولهباری از اختلالات روانی که محتملترینشان افسردگی، اضطراب بهویژه اختلال اضطراب فراگیر و همچنین سایر اختلالات روانی و جسمانی است. اگرچه احتمال دارد آنها هم بهنوعی دیگر و خفیفتر، غربتزدگی را تجربه کنند.
از طرف دیگر سیل عظیم مهاجرت افغانها به ایران نیز مبحث بسیار حائز اهمیتی است. بهعنوانمثال در خرداد 1401، سرویس اجتماعی انصاف نیوز اینگونه گزارش داد که درمجموع طی گفتههای دو جامعهشناس و معاون قرارگاه پدافند زیستی کشور در میزگرد انصاف نیوز که با موضوع مهاجرپذیری، جامعه و حکمرانی برگزارشده بود، به این نتیجه رسیدیم که هیچ آمار دقیقی از جمعیت مهاجران افغانستانی ساکن ایران وجود ندارد ولی آمارِ حدود ۹ میلیونی آنها نزدیک به واقعیت است.
دکتر علیرضا جباری، متخصص اعصاب و روان و درمانگر در ادامه صحبتهایشان به نکتۀ خوبی اشارهکرده بودند: «مهاجران در کشور مقصد درصورتیکه از سلامت روانی و روحی مناسبی برخوردار باشند میتوانند بهعنوان یک نیروی کار مفید فعالیت داشته باشند، بنابراین شناخت و درمان مشکلات روان شناختی این افراد مانند مشکلات سایر افراد ساکن جامعه اهمیت دارد.»
با فرض داشتن 9 میلیون مهاجر افغان در داخل کشور، جدای از سایر مهاجران از کشورهای دیگر، وظیفۀ فعالان حوزۀ روان در خصوص کمک بهسلامت روانی این چند ده میلیون انسان در جهت اینکه نیروهای مفیدتر و شهروندان بهتری در داخل کشورمان باشند و آسیبهای کمتری به کشور وارد کنند، چیست؟ و ازآنجاییکه بسیاری از آنها در سطوح فرهنگی بالایی دیده نمیشوند، وظیفۀ ما در ارتقای فرهنگ میلیونها انسان مهاجر داخل وطنمان چیست؟
باید به این موضوع بسیار مهم، عمیقاً اندیشه کنیم که تمامی این حجم از مهاجرتها در اشکال مختلف، چه بار روانی و چه حجم از اختلالات روانشناختی را بر جامعۀ ما تحمیل کرده و یا خواهند کرد؟ وظیفۀ ما بهعنوان فعالان حوزۀ روان در کشور عزیزمان ایران، برای شناخت بیشتر اختلالات و آسیبهای روانیِ ناشی از این حجم انتقالات و رفتوآمدهای انسانی و در میان این حجم از تبادلات فرهنگی مختلف و سطوح هوشی متفاوت، دقیقاً چیست؟
آیا جامعۀ روانشناسی و تمامی اولیای امور، برنامهریزان و فعالان در این حوزه موظف هستند در این زمینه گروههای حرفهای و فوق حرفهای تشکیل دهند و مشکلاتی را که مسبب ایجاد اختلالات روانی شناختهشده و حتی ناشناختهای شدهاند که از شرایط بسیار خاص، حاد و بحرانیِ فرهنگی، سیاسی و اجتماعی کشورمان نشأت گرفتهاند را موردبررسی و تحقیقات گسترده از زوایای مختلف روانشناختی قرار دهند و سببشناسی فرهنگی کنند؟
آیا جامعۀ روانشناسی میتواند در قالب گروههای حرفهای و فوق حرفهای پژوهشها و راهکارهای نوینی را در دستور کار خود قرار دهد که نهتنها منجر به پیشگیری از اختلالات روانی شود بلکه، شاید، به درمانهای تخصصی و ویژهای مختص این شرایط خاص و حاد نیز دستیابد؟
آیا جای گروههای درمانی، آموزشی و پژوهشیِ روانشناسان مهاجرت در این کشور سرشار از مهاجران، خالی نیست؟
بههرحال، هرچند خودمان هم در این دوران گذار شاید بسیار دستبسته باشیم اما ظاهراً مسئولیت سلامت روان تمامی این آدمیان، مردمان و هموطنانمان که در اطراف ما زندگی، رفتوآمد یا مهاجرت میکنند بر عهدۀ ما گذاشتهشده است و ما هم آن را انتخاب کردهایم و با علم بهدشواری این مسیر، وارد این راه شدهایم و آن را پذیرفتهایم… ما پذیرفتهایم که درمانگرِ روان فردی و جمعی این جامعۀ بحرانزده و آسیبدیده باشیم، پس در قِبال این پذیرش، مسئولیت ما تا کجا خواهد بود؟
منابع :
https://fararu.com/fa/news/366024/
https://imobs.ir/publication/show/1050
https://www.imna.ir/news/604157/
https://www.salamatnews.com/news/349732/
https://www.mizanonline.ir/fa/news/791641/
https://pcoiran.ir/news/post/162/
https://www.baharnews.ir/news/429034/
https://www.ensafnews.com/350285/
https://www.voicesofyouth.org/blog/mental-health-during-economic-crisis