پرخاشگری انطباقی و ناسازگار
دکتر علی سلیمانی
دکتری تخصصی روانشناسی؛ استادیار دانشگاه علم و فرهنگ
مقدمه:
خشونت و پرخاشگری از جمله معدود واژگانی هستند که دو طیف متضاد معنایی را در خویش تجمیع کردهاند. از یک سو، مخل حیات بوده و از سوی دیگر عامل شکوفایی ذات محسوب میشوند. از این رو، برای تشخیص رویکرد ارزشی خشونت و پرخاشگری از رویکرد غیر ارزشی آن، لازم است گستره فحوای آن شناسایی شود تا در پرتو آن بتوان در سطح جامعه و در سطح رفتارهای بین فردی، برخوردهای انفعالی یا کنشی که خشونت زا هستند، از خشونتهای مفید و ضروری را مورد تمیز قرار داد. با وجود تفاوتهای بین خشونت و پرخاشگری، اما با کمی تسامح، به شکل مترادف در نظر گرفته شدهاند. در این یادداشت کوتاه، سعی بر این است تا به صورت اجمال با مفهوم پرخاشگری به عنوان نمادی از یک سازه روانی اجتماعی و برخی پیامدهای آن آشنا شویم:
“پرخاشگری انطباقی و پرخاشگری ناسازگار”
اصطلاح پرخاشگری اصطلاحی مبهم است: تعابیر متعددی درباره آن یافت شده است و اغلب به عنوان ” بیقراری حرکتی بیش از حد همراه با افزایش تنش و تحریکپذیری که منجر به رفتار غیر مولد و تکراری میشود” از آن یاد میشود (گریگا، پاچیاروتی، کاسپر، زیلر، آلن، واسکوِئز و دیگران، 2016). سازمان بهداشت جهانی در گزارشی درباره خشونت و سلامت، خشونت را به عنوان یک اصل تعریف میکند: “استفاده عمدی از نیروی فیزیکی یا قدرت در برابر ادراک تهدید یا تهدید واقعی، علیه خود یا شخص دیگر، علیه یک گروه یا جامعه، که به احتمال زیاد منجر به جراحت، مرگ، آسیب روانی یا محرومیت میشود (کروگ، مرسی، دالبرگ و زویی، 2002). مفهوم کارآمد پرخاشگری که توسط رامیرز و آندریو توصیف شده است به معنی “ارائه هر شکلی از رفتار آسیبزای معین و قابل مشاهده نسبت به هر هدفی است (رامیرز و آندریو، 2006). از دیدگاه کانر ( 2002)، پرخاشگری یک جنبه مرکزی از مجموعه رفتاری در میان گونههاست. پرخاشگری انطباقی به عنوان رفتاری برخاسته از یک سیستم عصبی مرکزی (CNS) که به دلیل سازگاری تکاملی، عملکرد خوبی دارد، تعریف میشود (کانر 2002).
پرخاشگری انطباقی بخشی طبیعی از روند رشد و تحول آدمی محسوب میشود که در خدمت بسیاری از اهداف کوتاه و بلند مدت و قابل تشخیص است: از جمله کسب منابع، دفاع از فرد یا گروه، و ایجاد سلطه در گروههای اجتماعی. رفتار پرخاشگرانه انطباقی در خدمت بسیاری از اهداف اجتماعی مانند رقابت در فعالیتهای تحصیلی، ورزشی و یا کسب و کار است. با این حال، پرخاشگری انطباقی نیز ممکن است باعث آسیب و ناراحتیهای زیادی در جامعه شود. نمونه آن، خشونت در باندهای محله است. در باندها، گروههایی از افراد یک سلسله مراتب رهبری ایجاد میکنند. از”چمن” دفاع میکنند که گاهی اوقات با خشونت همراه است و یا ممکن است در “سرقت غارتگرانه منابع” شرکت کنند. همه این رفتارها با تعریف فوق سازگار هستند، اما به وضوح ممکن است باعث آسیب به افراد و جامعه شوند. رفتارهای پرخاشگرانه انطباقی که نرمهای اجتماعی را تهدید میکند، ممکن است در شرایط خاص، نیازمند مداخله نهادهای روانشناختی، اجتماعی، خانوادگی، آموزشی، کیفری و یا نهادهای سیاسی- اقتصادی باشد. با این حال، پرخاشگری انطباقی غالباً نیازی به مداخله زیست پزشکی ندارد (کانر، 2002). از سویی، پرخاشگری ناسازگار، ممکن است یک رفتار مرتبط با سیستم عصبی مرکزی باشد که عملکرد مطلوبی ندارد و احتمال بروز آن در افراد مبتلا به بیماریهای روانپزشکی یا عصبی بیشتر است و گاهی اوقات، پرخاشگری بیمارگونه نامیده میشود. به طور کلی، پرخاشگری ناسازگار به عنوان افراطی از توزیع طبیعی رفتارهای پرخاشگرانه در جمعیت عمومی مفهومسازی میشود (والترز و راشیو، 2013: والتز و دیگران، 2016). پرخاشگری ناسازگار در پاسخ به تحریک حداقل یا حتی در حالت فقدان تحریک رخ میدهد، و تمایل دارد که ناگهانی، تکانشی، نامناسب، شدید و مکرر بوده و اغلب در مدت زمان بیش از حد است (بامباور و کانر، 2005: جنسن و دیگران، 2007).
علاوه بر عملکرد بهینه یا غیر بهینه سیستم عصبی مرکزی، “زمینه محیطی” که رفتار خشن در آن رخ میدهد در تعیین این که آیا پرخاشگری به شیوهای سازگارانه یا ناسازگار بیان میشود، مهم است. به عنوان مثال، دو سناریو با موضوع فرضی یکسان را در نظر بگیرید:
یک کودک که تا حدی به نقص توجه مبتلا است و به تنهایی در مسیر مدرسه به خانه حرکت میکند، به ناگهان توسط یک باند جوان که قصد تمسخر، قلدری و سپس حمله فیزیکی به او را دارند، محاصره میشود. در سناریوی (الف)، کودک با استفاده از یک لحظه غفلت آنان، با پرخاشگری شدید، ناگهانی، دیوانهوار و تکانشی نسبت به مهاجمان غافلگیر شده خود، پاسخ داده و بلافاصله از صحنه خشونت فرار کرده و به خانه میرود، خوشحال از این است که هم صدمه ندیده و هم برای یک لحظه آنان را ترسانده است. حال سناریوی (ب) را در نظر بگیرید که طی آن همان کودک به خانه میرسد، انجام تکالیف را به تعویق میاندازد، سیستم خود را روشن و در یک بازی تیراندازی مجازی شرکت و در مقابل یک تیرانداز قرار میگیرد. او میخواهد با تیراندازیهای مکرر به شخص مقابل، آرام شود. کودک که به شدت جذب بازی شده است، صدای مادر را که از او میخواهد دستگاه را خاموش کرده، دستها را شسته و برای شام حاضر شود، نمیشنود. بار دیگر مادر با صدای بلندتر به او دستور میدهد تا بازی را خاموش کند. اما این بار، کودک با تهدیدهای کلامی، ناگهانی و دیوانهوار، پرتاب اشیاء به اطراف و کوبیدن مشت به دیوار به درخواست مادر پاسخ میدهد. هر دو سناریو نمونههایی از خشونت و پرخاشگری تکانشی هستند، اما، در حالیکه سناریوی اول در خدمت پاسخ سازگارانه به یک تهدید است، رفتار مشابه در سناریوی دوم، در چارچوب یک درخواست معمولی، غیر انطباقی به نظر میرسد.